دلِ بیقراران

دلِ بیقراران
طبقه بندی موضوعی
شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ

دیدار شیطان با برخی پیامبران

روزی پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله) شیطان را دید که بسیار ضعیف و رنجور شده، از او پرسید:چرا چنین ضعیف و رنجوری؟

شیطان گفت: از دست امت تو به جان آمده و گداخته ام. حضرت فرمودند: مگر امتم با تو چه کرده اند؟ شیطان گفت: ای رسول خدا چند خصلت نیکو در آنان است که من هر اندازه تلاش می کنم تا این خصلت ها را از آنها بگیرم نمی توانم. حضرت فرمودند: آن خصلت ها کدامند؟ شیطان گفت: اول اینکه :  هر وقت به یکدیگر می رسند سلام می کنند و سلام یکی از نامهای خداست پس هر کس سلام کند خداوند او را از هر بلا و رنجی دور میکندو هر کس که جواب سلام را بدهد خداوند متعال رحمت خود را شامل حالش می کند.

دوم این که :وقتی همدیگر را ملاقات می کنند به هم دست می دهند و این عمل را آن قدر ثواب است که هنوز دست از یک دیگر بر نداشته خداوند هر دو را مورد رحمت خود قرار می دهد. سوم اینکه : وقت خوردن غذا و شروع کارها است که ((بسم الله الرحمن الرحیم)) می گویند و مرا از خوردن آن غذا و شرکت در آن محروم می کنند.

. چهارم اینکه : هر وقت سخن می گویند ((ان شاءالله)) بر زبان می آورند و به قضای خداوند راضی می شوند و من نمی توانم کارشان را از هم بپاشم و آنان رنج و زحمتم را ضایع می کنند.

. پنجم اینکه : از صبح تا شام تلاش می کنم تا آنان را به گناه بکشانم و در صورت گناه نیز وقتی که شام می شود توبه می کنند و زحماتم را از بین می برند و خداوند به واسطه توبه گناهانشان را می بخشد.

ششم اینکه : از همه مهمتر اینکه وقتیکه نامت را می شنوند با صدای بلند صلوات می فرستند و من چون ثواب آن را می دانم از ناراحتی فرار می کنم زیرا طاقت دیدن ثواب این عمل را ندارم.

هفتم اینکه : امت تو به اهلبیت تو مهر می ورزند و این بهترین اعمال است .

سپس حضرت روی به اصحاب نمودندو فرمودند: هرکس که یکی از این خصلت ها را داشته باشد اهل بهشت است.

2.ناراحتی های شیطان از صدقه

روزی حضرت رسول اکرم (ص) از شیطان پرسیدند: ای ملعون چرا مانع از صدقه دادن می شوی؟ شیطان گفت: ای رسول خدا اگر اره ای بر سرم گذارند و مانند درخت اره ام کنند برایم راحت تر است از تحمل صدقه دادن اشخاص.  حضرت فرمودند: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتی؟شیطان جواب داد: در صدقه پنج خصلت است: 1- مال را زیاد می کند. 2- مریضان را شفا می دهد.

 3- بلاها را دفع می کند. 4- صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور می کنند. 5-  بدون حساب وارد حساب می شوندو عذابی برایشان  نیست. رسول اکرم (ص) پس از شنیدن این سخنان از شیطان به او فرمودند: خدا عذابت را زیاد کند.

3.دوستان شیطان در امت اسلام

روزی حضرت رسول اکرم (ص)با شیطان ملاقات کردند و فرمودند: ای لعین دوستان تو از امت من چند نفرند؟ شیطان گفت:  دوازده نفر 1- امیرستمگر. 2- ثروتمند خود خواه. 3- کسی که باک ندارد که از کجا بدست می آورد و در کجا به مصرف می رساند. 4- عالمی که پادشاه ستمکاری را بر ظلم و جورش تایید کند. 5- تاجر خائن که در تجارت خود به مردم خیانت کند. 6- محتکر که ارزاق مردم را ارزان بخرد و برای گران شدن ذخیره و انبار کند.

گران شدن ذخیره و انبار می کند. 7- زنا کاران اعم از زن و مرد. 8- ربا خواران که مال فقیران رابه این وسیله از کفشان بیرون می آورند. 9- افراد بخیل که از انفاق مال خود بخل می ورزند و دیگران را از آن محروم می کنند.

10- کسانی که در نماز سستی می کنند و توجهی به آن ندارند. 11- کسانی که در میان مردم سخن جینی می کنند و آنان را به جان هم می اندازند 12- کسانی که مست و بیهوش هستند.

4.سؤال از جانب رسول اکرم (ص)و جواب از ابلیس

روزی رسول خدا (ص) از مسجد خارج شدند و شیطان را دیدند که کنار درب مسجد ایستاده است حضرت به او فرمودند: چرا در اینجا ایستاده ای؟ شیطان گفت :خدا مرا آورده است حضرت فرمودند برای چه؟ شیطان جواب داد: برای اینکه هر چه بخواهی از من بپرسی و من نیز از روی صدق و راستی جواب دهم. حضرت فرمودند: چرا امتم را از نماز جماعت منع می کنی؟ شیطان گفت: هر گاه امت تو به قصد نماز جماعت از خانه بیرون می روند تب شدیدی بر من عارض می شود و آن تب برطرف نمی شود تا هنگامی که نماز گزاران از هم جدا شوند. حضرت پرسیدند: چرا امتم را از دعا و طلب علم منع می کنی؟ شیطان جواب داد: به این سبب که وقتی آنان در طلب علم می روند یا دعا می کنند حالت کری و کوری به من دست می دهد تا زمانی که دست از دعا بردارند. حضرت فرمودند: چرا آنان را از قرآن خواندن منع می کنی؟ شیطان جواب داد: چون وقتی آنان قرآن می خوانند منت همانند سرب آب می شوم. پیامبر فرمودند: چرا امتم را از جهاد منع می کنی؟ شیطان گفت: زمانی که آنان برای جهاد از خانه خارج می شوند بندی بر پاهایم می بندند تا وقتی که آنان از جهاد برگردند. وقتی که آنان به قصد حج از خانه خارج شوند مرا در غل و زنجیر می کنند تا وقتی که حج تمام شود و هرگاه قصد صدقه دارند اره بر سرم می گذارند و مرا مانند چوب اره می کنند.

5.شیطان به سؤالات رسول اکرم(ص) پاسخ صحیح داد

در کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب آمده است که: روزی رسول خدا(ص) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست.

حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد. حضرت فرمودند: اول می پرسم چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟ شیطان گفت:

بخاطر حسد بود. حضرت فرمودند: در دنیا چه کسی را دشمن خود می دانی؟ شیطان گفت: شما را. حضرت فرمودند: به چه دلیلی؟ شیطان گفت: به جهت اینکه در دنیا امت ها را به اسلام دعوت کرده و به هدایت می رسانی و در قیامت آنها را شفاعت می کنی. حضرت فرمودند: دیگر چه کسی را دشمن داری؟ شیطان گفت:

کسی که از خدا فرمانبرداری کند و بسیار توبه کند و در نماز سستی و کاهلی ننماید و از بیم حق تعالی هراسان باشدو به پدر و مادر خود احسان و نیکی کند و دیگر به عالمی که علم او با عمل همراه است و کسی که پیوسته به عمل خیر مشغول باشد. حضرت رسول(ص) فرمودند: در حق وصی و نائب من حضرت علی بن ابیطالب (ع)  چه می گویی؟ شیطان گفت: حاشا که هرگز بر او دست یافته باشم و به این راضی هستم که مرا به حال خود وا گذارد چرا که من تاب دیدن رخسار مبارک آن حضرت را ندارم.

حضرت فرمودند: دوستانت کیانند؟ شیطان گفت: کاهل نمازان و سخن چینان و غیبت کنندگانک پیامبر(ع) فرمودند: رفیقانت چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:‌ خورندگان شراب. حضرت فرمودند: هم صحبتان تو کیانند؟ عرض کرد: دروغگویان.

حضرت فرمودند: دامادان تو کیانند؟ عرض کرد: زنا کاران. حضرت فرمودند: وکیلان تو کیستند؟ عرض کرد کم فروشان. حضرت فرمودند: خزانه دارانت کیانند؟ گفت: آنان که زکات مال خود را نمی دهند. حضرت فرمودند: شادی و نشاط تو از چیست؟ گفت: از آنانکه قسم دروغ می خورند. حضرت فرمودند: دردت را چه کسی درمان می کند؟ گفت: کسانی که به دروغ گواهی می دهند. حضرت فرمودند: روی تو را چه کسی سیاه می کند؟ عرض کرد: توبه کنندگان. حضرت فرمودند: چشمت از چه چیزی کور می شود؟ گفت: از صدقه پنهانی دادن. حضرت فرمودند: گوشت از چه چیزی کر می شود؟ گفت: از کسانی که ذکر خدا می گویند.

حضرت رسول(ص) فرمودند: خانه تو کجاست؟ گفت در حمام ها. حضرت پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ گفت: بازارها. حضرت فرمودند: با چه کسی غذا می خوری؟ گفت: با کسی که بدون ذکر نام خدا دست به سوی غذا دراز کند. حضرت پرسیدند: در نزد تو چه کسی عزیزتر است؟ گفت: آن کسی که اهل بیت تو را خوار کند و معصیت بسیار کند. حضرت فرمودند: مؤذنانت کدامند؟ گفت مطربان و دف زنان.

حضرت فرمودند: شکار تو از چه چیزی است؟ از آن جماعت که به روی زنان مردم نگاه کنند. حضرت فرمودند: عنایت و شفقت چه کسی بیشتر است؟ جواب داد: ساحران و جادوگران. حضرت فرمودند: دام تو از چیست؟ گفت از موی زنان که هر تار مویشان حلقه دامی است برای هر مردی. حضرت فرمودند: مردم را از چه نگاه می داری؟ شیطان گفت: مرا به تعداد هر یک از مردم فرزندی است که برآنان مسلط کرده ام تا وسوسه کنند مگر آنکس که همیشه در خدمت صالحان و عالمان باشد و پیوسته در عبادت خداوند باشد چنین است که بر او دست نمی یابم اما آنکس که در نماز خود با حالت خضوع و خشوع (تواضع و فروتنی و ترس از خدا) باشد او را به فکر های دنیایی می اندازم تا از نماز خود بهره نبرد و دچار سهو و اشتباه گردد. جضرت رسول اکرم فرمودند: از چه کسی راضی هستی؟ گفت از دست زنان  همچنان که من از اینان راضیم خدا از ایشان راضی مباد. حضرت فرمودند: آیا از زنان کسی ریافت می شود که تو بر او چیره نشوی؟ عرض کرد: چهار زن هستند که مرا بر آنان چیرگی نیست اول : مریم مادر حضرت عیسی(ع). دوم : آسیه زن فرعون. سوم: حرم تو خدیجه کبری. چهارم: دخترت فاطمه زهرا(س).

حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: از گناهان کدام بدتر است؟ شیطان گفت: کبر و حسد  بخل و کینه که این چهار چیز آفتند. ای رسول خدا از کبر بود که من بر آدم سجده نکردم و طوق لعنت بر گردنم افتاد و عبادات شش هزار ساله ام را ضایع و تباه کرد و حرص بود که آدم را به خوردن گندم وا داشت و از روی حسد بودکه قابیل برادر خود هابیل را کشت و از بخل بودکه قارون نابود گشت.

حضرت فرمودند: خوراک این همه از لشکریانت از کجا فراهم می شود؟ شیطان

گفت: از کم سنجیدن. وقتی کسی یک درهم کمتر بسنجد لشکرم صد درهم از مال او را بر می دارند. حضرت فرمودند: وای به حال اینان که هرگز هیچ چیز ندارند.

شیطان عرض کرد: ای رسول خدا اگر اینان نبودند لشکرم از گرسنگی می مردندو اگر توبه در بین امت تو وجود نداشت برای من هیچ درد و غمی نبود زیرا که در هنگام مرگ هم می توانستم گریبانشان را بگیرم و ایمانشان را از دست بدهند اما اکنون با هزار رنج و مشقت آنان را به گناه وا می دارم و تا خبر دار می شوم که توبه کرده اندرنج هایم تباه و ضایع می گردد. حضرت فرمودند:

آیا فرزندی داری؟

شیطان گفت: آری سخن چینان نور چشم منند و ربا خواران راحت تن منند و ستمگران قوت اعضا و جوارح منند ای رسول خدا من دشمنم با کسی که با صالحان و عالمان تو بسیار همنشینی کند زیرا که من هر چه کوشش می کنم تا یکی را از شر تو دور کنم باز اینان او را نصیحت می کنند و به راه حق هدایت می نمایند.  حضرت فرمودند: دیگر با کدام یک از پیامبران سخن گفتی؟ شیطان گفت: با حضرت ابراهیم در هنگامی که خواست فرزندش را ذبح کند. او مرا شناخت و از خود دور کرد. دیگر با اسماعیل او نیز مرا با سنگ زدو از خود دور نمود. دیگر اینکه برادران یوسف را وسوسه کردم تا سر انجام برادر خودشان را در چاه انداختند. موسی را نیز مورد وسوسه قرار دادم تا سر انجام آن مرد قبطی را کشت. یحیی را در حالت گرسنگی دیدم و نزد او غذا آوردم و او را وسوسه کردم تا سیر خورد و معده اش سنگین گشت و تا روز هنگام خوابید اما در صبح مرا شناخت و گفت: پس از این هرگز سیر نخواهم خورد. حضرت رسول اکرم(ص)  فرمودند: آیا هرگز بر من دست می یابی؟ شیطان عرض کرد: حاشا که هرگز بر تو دست یافته باشم.  حضرت فرمودند:

با من عهد کن که امت مرا فریب ندهی؟ شیطان عرض کرد: تو نیز با من عهد کن که مرا در روز قیامت شفاعت نمایی. حضرت رسول اکرم(ص) در فکر فرو رفتند.

در این حال جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود: ای رسول خدا آگاه باش و با او عهد نکن که خداوند سوگند یاد نموده که او را در آتش بسوزاند . حضرت فرمودند: امتم را نصیحت کن. شیطان به امید شفاعت روی به اصحاب کرد و گفت: اگر راه رستگاری را می خواهید پس به نصیحت من گوش دهید و آن را فراموش نکنید:

 اول اینکه  چون وقت نماز فرا رسد کار های خود را کنار گذاشته و مشغول عبادت شوید وگرنه با وسوسه شما را به کاری شما را مشغول خواهم داشت که از نماز محروم شوید.

 دوم اینکه  به زنان نا محرم نگاه نکنید و به سخنان آنان گوش ندهید زیرا شما را در گناه خواهم انداخت.

 سوم آنکه  وقتی تصمیم به انجام امر نیکی گرفتید زود آن را انجام دهید وگرنه من مانع خواهم شد

. چهارم آنکه  سوگند دروغ نخوریدکه موجب فقر می شود.

 پنجم اینکه  صحبت صالحان و عالمان را از دست ندهید زیرا از بهترین طاعات است.

ششم اینکه  مهمان را گرامی بداریدکه هدیه خداست و با او بی حرمتی نکنید.

 هفتم اینکه  اولاد رسول خدا را گرامی بدارید و حرمتشان را نشکنید که حجت خدا هستند.

 6. پندهای شیطان به حضرت نوح(ع)

حضرت عبدالعظیم حسنی از معصوم نقل کرده است که: بعد از طوفان نوح وقتی که کشتی روی زمین قرار گرفت شیطان نزد آن حضرت آمد و گفت: تو خدمتی بزرگ به من کردی و بر گردنم حق داری. می خواهم در عوض آن تو را نصیحت کنم و در این امر به تو خیانت نمی کنم حضرت نوح از سخنان شیطان و از این که می خواهد او را نصیحت کند ناراحت شد.خداوند به حضرت وحی فرستاد که: ای نوح سخن او را قبول کن نوح فرمود: هر چه می خواهی بگو. شیطان گفت:  ای نوح بخیل حریص حسود جبار و عجول نباش چون اگر بدانم کسی این صفات را دارد او را مانند توپ به این سو و آن سو پرت می کنم. حضرت نوح فرمود: خدمتی که من به تو کردم چیست؟ شیطان گفت:

نفرینی که در باره قوم خودکردی و همه را به هلاکت رساندی و آنان را به جهنم فرستادی. من از دست آنان ناراحت شدم و اگر خودم می خواستم آنان را گمراه کرده و به گناه بکشانم یک عمر وقت لازم بود.

7.شیطان در فریب موسی(ع)  ناکام ماند

روزی حضرت موسی برای مناجات به کوه طور می رفت و شیطان هم در پی او رفت.

یکی از فرشتگان شیطان را نهیب زد و گفت: از دنبال موسی برگردکه او کلیم خداست مگر امید داری که بتوانی او را بفریبی؟ شیطان گفت: آری. چنان که پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فریفتم از موسی هم امید دارم که چنین شود حضرت موسی متوجه شد شیطان گفت: ای موسی کلیم می خواهی تو را شش پند بیاموزم؟ حضرت موسی فرمود:  خیر. من احتیاج ندارم از من دور شو. جبرئیل نازل شد و فرمود: هر چه می خواهی بگو. شیطان گفت: آن شش پند این است: اول اینکه  در وقت دادن صدقه به یادم باش و زود صدقه بده که ممکن است زود پشیمانت کنم گرچه آن صدقه کم و کوچک باشد چون ممکن است همان صدقه کم تو را از هلاکت نجات دهد و از خطر حفظ نماید.دوم اینکه  ای موسی با زن بیگانه و نامحرم خلوت نکن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فریفته و به فتنه می اندازم و وادار به زنا می کنم. سوم اینکه  ای موسی در حال غضب به یادم باش زیرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار می نمایم و آرزو می کنم که اولاد آدم غضب کند تا من مقصودم را عملی سازم. چهارم اینکه چیزهایی که خداوند ازآنها  نهی کرده نزدیک نشو چون  هر کس به آنها نزدیک شود من او را به حرام و گناه می اندازم. پنجم اینکه  در دل خود فکر گناه وکار خلاف راه مده چون اگر من دلی را چنین دیدم

به سوی او دست می اندازم و او را فریب داده و به گناه می اندازم. ششم.....

تا خواست که ششم را بگوید جبرئیل حضرت موسی(ع) را نهیب زد و فرمود: ای موسی حرکت کن و گوش مده که او می خواهد در نصیحت ششم تو را بفریبد. لذا موسی حرکت کرد و رفت. شیطان فریاد زد و گفت: وای بر من پنج موعظه را که اساس کارم  در آنها بود شنید و رفت می ترسم که آنها را به دیگران  بگوید و آنان هدایت شوند. من می خواستم پس از این او را به دام اندازم و او و دیگران را فریب دهم ولی از دستم رفت.

8.پند های شیطان به حضرت موسی(ع)

روزی حضرت موسی(ع) نشسته بود شیطان بر او وارد شد در حالی که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت. آن را از سر خود برداشت و در کناری گذاشت و نزدیک حضرت رفت و سلام کرد. آن حضرت فرمود: تو کیستی؟ گفت من شیطان هستم. حضرت فرمود: خدا خانه ات را خراب کند و تو را از مردم مؤمن دور نگه دارد. این کلاه راه راه و رنگارنگ چیست؟ گفت: دلهای مردم را به واسطه آن جذب می کنم. حضرت موسی(ع) فرمود: به من بگو وقتی که فرزند آدم گناه می کند چه موقع بر او مسلط می شوی؟ شیطان گفت: زمانی که خود بینی او را بگیرد و عمل خود را بزرگ و زیاد حساب کند و گناه خود را کوچک در نظر آورد. شیطان گفت:

ای موسی می خواهم تو را نصیحت کنم و آن اینکه با زنی که بر تو حلال نیست در جایی خلوت نکن زیرا اگر مردی با زنی نامحرم خلوت کند من خود رفیق اوهستم وآن قدر وسوسه می کنم تا آنان را به گناه بکشم. دیگر اینکه اگر با خدا عهد و پیمانی بستی فورا به آن وفا کن چون اگر کسی با خدا عهدکند من بین او و عهدی  که کرده واقع می شوم و نمی گذارم که به عهد خود وفاکند و همچنین اگر تصمیم گرفتی که صدقه دهی آن را زود بده چون اگر کسی قصد صدقه کند من رفیق او خواهم شد و او را از صدقه دادن باز می دارم.

9.سرمایه های شیطان

روزی حضرت عیسی(ع) شیطان را دید که پنج الاغ سیاه در پیش داشت که بارهایی بر آنها نهاده و در راهی می رفت. حضرت پرسید: ای شیطان باراین الاغ ها چیست و به کجا می روی؟ آن ملعون گفت: ای روح الله بار آنها مال التجاره من است و برای فروش می برم. حضرت فرمود: آیا همه کالاها از یک قماش هستند؟ شیطان گفت: خیر بار هر یک با دیگری تفاوت دارد. حضرت عیسی(ع) به یکی از آنها اشاره کرد و پرسید: بار این الاغ چیست؟ شیطان گفت: ظلم و جور و تعدی است. حضرت فرمود: خریدار آن کیست؟ شیطان گفت: پادشاهان ظالم و حاکمان جور. حضرت فرمود: الاغ دوم چه باری داری؟‌شیطان گفت:  غرور و خود پسندی. حضرت پرسید: خریدار آن کیست؟ شیطان گفت: کدخداهای آبادی ها و رؤسای دهات. حضرت فرمود: بر الاغ سوم چه بارکرده ای؟ شیطان گفت: حسد.

حضرت فرمود: مشتری آن کیست؟ شیطان گفت: عالمان درباری و مزدوران آنان و نوکران عجانب. حضرت پرسید: بارالاغ چهارم چیست؟ شیطان گفت: خیانت. حضرت فرمود؟ مشتری آن کیست؟ شیطان گفت: تاجران و کارکنان آنان. کسانی که تجارآنان را امین خود قرار داده و برای خرید و فروش به شهر های دور و نزدیک می فرستند ولی آنان به جای امانت داری خیانت می کنند. حضرت پرسید:

درازگوش پنجمی بارش چیست؟ شیطان گفت: نیرنگ. حضرت فرمود: خریدارش کیست؟ شیطان گفت: زنان.

10. تعریف و تمجید شیطان از زنان

درملاقاتی که شیطان با حضرت یحیی(ع) داشت ضمن گفتگوهای زیادی که با هم داشتند شیطان گفت : ای پیامبر خدا امیدوار کننده ترین چیزها نزد من و آن چیزی که پشتم را محکم می کند و باعث روشنی چشم من می شود زنان هستند.

زیرا آنان وسیله گمراهی مردم و دامها و تیر هایی هستند که به خطا نمی رود. پدرم فدای آنان باد. اگر آنان نبودند قدرت نداشتم که حتی یک نفر را گمراه کنم. به واسطه آنان است که به مقصد می رسم و مردم را به مهلکه می اندازم. چقدر آنان خوب هستند. وقتی که نیکان بر من غالب شدند و لشکریانم را تار و مار کردند پیش زنان می روم و قلبم روشن و غضبم تمام می شود. اگر زنان از ذریه آدم نبودند من آنان را سجده می کردم آنان سرور من هستند و جایشان گردن من است و آنان را بر گردن خود می نشانم و اگر خواسته ای داشته باشند نه با پا و دست بلکه با سرم انجام می دهم زیرا ایشان مایه امید نگهدار تکیه گاه  مورد اعتماد و فریاد رس من هستند.

(والسلام علی من اتبع الهدی)

تهیه:ولی الله غیاثوند 

منبع:www.sibtayn.com

نظرات (۱)

با سلام میشه لطف کنید ادرس سند .ملاقات های شیطان با برخی از پیامبران ع.و چند خصلت دارند.سندشو میخواستم
پاسخ:
سلام
منبع مطلب در آخر ذکر شده 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی