بسمه تغالی
من احساس می کنم، مسئولین کشور خودشونو بجای اینکه خادم و خدمتگزار مردم بدونند، خودشونو صاحب کشور ومختار مردم میدونند.
به نام خدا
و سلام و درود بر خلیفه برحق الهی
تاج سره ما آقا امام زمان عج
روز به روز مرز حق و باطل پررنگ تر از قبل میشه. طوری که امروز یه سلبریتی کاخ نشین مرفه و بی درد، هم دست با بزرگترین دشمن انسانیت و عامل فقر و ستم به مظلومان ادعای درک آنان را دارد.
عاملان سالها فاجعه اقتصادی و فرهنگی امروز بجای محاکمه شدن، خودشان را در جایگاه قضاوت می دانند و باز بر همان کسانی که به آنها ستم کرده اند می تازند و با مظهر طلبکار بودن رفتار میکنند.
وقتی ایران توی گروه امریکا و انگلیس افتاد کسی نمیدونست خدا چرا اینکارو کرد.
امروز که فرد مدعی جنبش ظلم ستیزی پرچم ظالم ترین کشورهای جهان را بالا میبره، میبینیم که به زیبایی حق و باطل مشخص میشه
مردی ثروتمند سرباز فقیری که از حکومت دفاع میکرد را میکشد....
کلاهتان قاضی این حکومت، برای فقیران است یا ثروتمندان؟
اللهم عجل لولیک الفرج
پول بهتر است یا نعمت؟
دلیل حرص و طمع چیست؟
باسلام و آرزوی سالی خوش برای خوانندگان عزیز
گاهی اوقات خداوند یک نعمتی رو به ما لطف میکنه مثل علم زیبایی مهارت خاص استعداد خاص... اما مشکل اینجاست که گاهی فراموش می کنیم که اون نعمت خداست و اون رو از خودمون می بینیم و به زمین و زمان اعتراض می کنیم می گیم چرا منی که فلان علمو دارم نباید درامد فلان قدر رو داشته باشم یا منی که زیبام چرا خواستگار تیلیاردر ندارم :}
در واقع از یکی از نعمت های خدا انتظار زایش نعمت دیگه رو داریم و منم منم ها مارو به حرص و طمع می رسونه. در اینجا انتظار نعمت دیگر رو از لطف خدا نمیبینیم بلکه وظیفه او میبینیم به دلیل داشتن ویژگی ممتاز خودمون.
نکته مهم اینجاست که ما چیزایی رو که میخوایم به دلیل اینکه مستحق داشتن انیم میخواهیم نه از لطف پروردگار
ما فراموش کردیم که داشتن یک نعمت لزوما مسجل کننده نعمت دیگر نیست.
مثلا یکی دکتره و درامدی هم داره از نگاه عام جامعه خوب اما خودش راضی نیست و همش با خودش میگه این همه سال درس خوندم و اینم نتیجه اش. اون توجه نکرده که این نعمت دکتر شدن از طرف خداست و درامدی که داره ربطی به دکتر بودنش نداره بلکه آن هم نعمتی از طرف خداست.
اینگونه است که می گویند پول خوشبختی نمیاره و خوشبختی فرد در گرو شکرگزاری هست.
اینجاست که میگن شکر نعمت نعمتت افزون کند.
نمیدونم چیزی که توی ذهن بنده حقیر هستو تا کجا تونستم رسونده باشم ولی هرچی هست امیدوارم مفید باشه.
آرزوی مفید بودن برای جامعه رو برای هممون میکنم.
اللهم عجل لولیک الفرج
بنام خدا
میخوام در مورد کتابخوانی بگم. به نظرم 80 درصد کتابهایی که وجود داره 80 درصد نوشته های داخلش ضرر داره. گمراهی ناخوداگاه رو به همراه داره. خوندن کتاب مثل خوردن دارو عوارض داره. نویسندش معصوم نیست که همه ی حرفاش صحیح باشه. خوندن کتاب اصول داره. اصولی که نمیذاره ناخوداگاهمون به راحتی تسلیم یک کتاب بشه. کتاب دنیایی رو نشون میده که نویسنده میخواد باشه و با دنیای واقعی نباید اشتباه گرفته بشه؛ چون بسیاری افراد رو دیدم که بجای زندگی واقعی، بیشتر برای جبران تجارب زندگی اجتماعی به کتاب استناد میکنند به باورهای نویسنده که در بسیاری مواقع اشتباه فهمیده میشه. کتاب خوندن مثل اینه که بخوای ساختن یه مجسمه رو از روی اون یاد بگیری ولی فرقش زیاده. به نظرم روی جلد هر کتابی باید عوارض احتمالیشم بنویسن و بگن که پیش نیارهای خوندنش چیه. توی جامعه ظهور افراد تخیلی و توهمی زیاد شده. افرادی با ارزوهای بسیار دور و دراز که زندگی کردن در زمان حالشونو ازشون گرفته. آرزوهای دور و درازی که حضرت اما علی علیه السلام میفرمایند. ارزوهایی که انسان رو در مسیر با مشکلات و لغزشات بیشماری مواجه میکنه.
بطور مثال وقتی داخل ماشینت بیمار اورژانسی داری بیخیال چراغ قرمز و قانون میشی و اونو رد میکنی. ارزوهای دراز سبب بیماری دله سبب نادیده گرفتن نیازهای اساسی که سبب سبب میشه احتمال برطرف کردنشون با عوامل حرام زیاد شه.
متاسفانه جامعه پر شده از ادمهای رویایی که زندگی رو مثل فیلم میبینن و خودشونو بازیگر نقش اول و قهرمان داستان. اما کاش قهرمانای داستانهایی که توی فیلمها میسازن خوب بود که اکثرشون ارزش هایی رو تبیین میکنه که بی ارزشه.
خلاصه اینکه کتاب خوندن کار درستی نیست بلکه ممکنه خیلی کار مضری هم باشه و این کتاب خوب خوندن هست که مسئله مهمیه.
نگرانی من افزایش افراد توهمی و رویا پردازه که شاید هیچوقت به رویاهاشون نرسن و این سرخوردگی خیلی خطرناکه و عقده های جبران ناپذیری بر قلبشون میگذاره که حسرت تلف شدن وقت و استفاده نکردن و لذت نبردن از زندگیرو براشون به همراه داره.
مخلص کلام اینکه: زندگی باید در لحظه باشه با رفتار های درست و رفع نیاز های طبیعی انسان با پدیده های طبیعی. انسان هر چقدر از طبیعتی که خداوند متعال در وجودش قرار داده دور بشه، با غم های بیشتری مواجه میشه.
پ.ن: مشکلاتی که ناکارامدی دولت موجبش شده، برای کسانی که خودشونو مطلقا وابسته خدا گردن و میدونن 0 درصد هم نیست و هرچقدر وابستگی افراد به دولت بیشتر باشه غم هاشون و ضررهاشون هم بیشتره.
بخاطره همینه که میگن مومن هیچوقت ناراحت نمیشه و ناراحتی در او وجود نداره..... عههه پ. ن خودش یه پست شد باید یه پست جداگانه بزنم.
به قول آرین، فعلا خداحاففففففظ
با نام الله
دجال خیلی وقته ظهور کرده؛ ولی هرچی میگذره، نشانه ها یا بهتره بگیم اثراتش بیشتر شده.
دجال یعنی فریب
وقتی که دروغ در ظاهر شدت میگیره
وقتی بعضیا برای عقب نیفتادن از بقیه، به جای تلاش سعی میکنن با دروغ خودشون رو جلوتر و بالاتر از بقیه نشون بدن.
چطور بگم!! البته اینا چیزاییه که خودم بهش رسیدم و تحلیلات شخصی بنده هستش.
دجال شدت گرفت درست زمانی که دو فضای مجازی خاص با نام های تلگرام و اینستاگرام و در زیر شاخه این ها بقیه شبکه های مجازی شکل گرفتن
وقتی که چیزی به نام تصویر پروفایل رخ نمایی کرد.
وقتی که چیزی به نام پسپسو استوری در اینستاگرام ایجاد شد.
و این ها چقدر ظاهر زندگیو مهم جلوه دادن و خودنمایی و تبرج رو در نظر ما مهم ساختن.
از این ها که بگذریم میرسیم به مسئله دروغ اجتماعی!!!
حالا دروغ اجتماعی چیه؟
دروغ اجتماعی یعنی شما خودتونو بالاتر از اون چیزی که هستی، بخوای نشون بدی.
از سمت پسران از نظر مادی، چون ذاتا دختران به علتهایی که خدا قرار داده براشون پول و قدرت حمایت پسر مهمه و از اونطرف از سمت دختران از نظر ظاهری، چون ذاتا برای پسران قیافه خیلی مهم تره.
نتیجه اینکه دختر در اجتماع پسران فراوانیو دورش میبینه و سردرگم در انتخاب و تا وارد رابطه بصورت جدی نشه نمیفهمه قضیه چیه و از طرف دیگر پسر هم همین طور تا وارد رابطه نشه نمیفهمه اصل موضوع رو.
خلاصه فرض کنیم دونفر با هم ازدواج میکنند و آن هم بصورت غیر سننتی. چی میشه؟
پسر به مرور احساس میکنه دختر اون قیافه ای که براش نمایان میکرده نیست و دختر هم میفهمه پسر، اون وضع مالی که نمایان میکرده رو نداره.
در نتیجه طرفین با توجه به سایر دروغ های اجتماعی پیرامونشون، احساس میکنند در انتخابشون اشتباه کردن در نتیجه اینکه احساس میکنند در حقشون ظلم شده و لایق چیزی بهتر هستن. البته صرفا اینطور نیست که متقابلا این اتفاق بیفته گاهی شاید یه طرفه باشه.
اینجا اگه هرچی دروغ های قبل از ازدواج شدیدتر باشه احتمال جدایی بیشتره.
وقتی که جدایی اتفاق میفته و برای هریک نفر بعدی وارد میشه و اینبار هم میبینن همون آشه و همون کاسه دیگه بیخیال میشن و میفهمن که همه ی اتفاق و افراد پیرامونشون ظاهری بیش نیست. البته 80 درصد اینطوریه و همون 20 درصده که امیدی برای جدایی فراهم میکنه.
درواقع رابطه ها هرچی بیشتر میشه فرد بیشتر متوجه دروغ ها میشه و به عبارتی واقع بین و هوشمندانه نگر میشه.
اما همه ی این مطالبو گفتم که به اینجای تحلیل برسم که هر دختر و پسری برای انتخای همسر، داری یک پیشفرض در ناخوداگاه خودشون هستن و خودشون هم نمیدونن. وقتی دختر با قیافه دروغین وارد میدان میشه درواقع نمیدونه که با این کارش داره خودش رو از نیمه گمشده واقعیش دور میکنه و اگر روزی در ناخوداگاه شخصی ایده ال باشه به علت تغییر دادن چهره الهی اش از عشق الهی بی بهره میشه.
فرضیه بنده اینه که همه باید خوده واقعیشونو نشون بدن و مطمئن باشن که با وجود نشون دادن خوده واقعی اگه تونستن وارد رابطه ای بشن اون رابطه خیلی بادوام تر از رابطه ای هست که با دروغ ایجاد شده باشه.
درکل علت رد شدن ها و نادیده گرفتن ها، امیدهای شخص هستش.
خب پسری که زیر سالش باشه و تحصیل کرده هم باشه تقریبا غیر ممکنه که بتونه در سالهای اولیه فارغ التحصیلیش به اندازه فردی که حداقل داره 5 سال کاسبی میکنه درامد داشته باشه ولی صد درصد اگه اهل کار باشه وضع مالیش خوب خواهد شد.
اما مشکل امروزه جامعه ما اینه که دختر ها به پولدار شدن و حامی شدن فردی که تازه وارد بازار کار شده امید ندارن و از اونطرف پسرهایی که بعد از چندسال کار کردن وضع مالیشون خوب. شده دیگه تن به ازدواج نمیدن و علتش هم اینه که براشون دست یافتنی شده همه چی و کلا یه ویژگی بارز یه پسر اینه که چیزی که براش دست یافتنی باشه و نخواد برای بدست اوردنش تلاش خاصی بکنه، بی اهمیت میشه.
دارم کد میدما😂😂😁
خب نتیجه اینکه
دروغ های اجتماعی و امید واهی سبب نادیده گرفته شدن عشق زمینی میشه.
با نام خالق هستی
بین کسی که نماز صبح اول وقت میخونه با کسی که تاخیر میندازه فرق نیست؟
بین کسی که گناه میکنه و گناه نمیکنه چی؟
بله فرق هست و خدا هم بین افراد مختلف فرق میذاره چون عدلش اینو حکم میکنه.
قطعا خدا کسیو بیشتر دوست داره که بیشتر سعی کنه خودشو به خدا نزدیک کنه و بیشتر اوامرشو گوش میکنه.
بنابراین خدا به عده ای بیشتر از بقیه نعمت میده و مورد رحمت قرار میده چون حقشونه
به عبارتی جهنم و بهشت از همین دنیا شروع میشه یعنی اینکه انسان میتونه توی همین دنیا در هرلحظه با کارایی که میکنه تصمیم بگیره جهنمی باشه یا بهشتی.
شما یه تونلو در نظر بگیر که یک سرش نوره و یه سرش تاریکی
حرکت شما به کدوم سمته؟ نور یا تاریکی؟
هر چقدر به سمت نور بری بزرگتر و واضح تر میشه و امیدوارتری برای رسیدن بهش و بالعکس
پس برای اینکه دنیاتم بهشت کنی راهی نداری جز اطاعت از الله
به عبارتی اونایی که دنیارم بخوان باید خدارو اطاعت کنن.
پس از این به بعد هر آدم خوشبختی رو دیدیم بدونیم که اون با خدا دوسته.
اللهم عجل لولیک الفرج
با نام خالق هستی
نا امید کسیه که میره سره پل و خودشو میکشه:/
پس اینایی که میبینیم کی هستن؟ که همش مینالن؟
اینا کسایین که میخوان نا امیدت کنن:(
دقت کن و ببین چقدر برای خودشون برنامه ریزی های زیبا و پر از هدف ساختن!!!!
اره فداتشم کسی که میخواد نا امیدت کنه، نا امید نیست.
نا امید کسی که اصلا حوصله زندگی کردن نداره
کسی که براش زندگی به نقطه پایان رسیده و میخواد خودشو بکشه متاسفانه.
حالا ما چیکار کنیم؟
کات فور اور__فارسی را پاس بداریم__قطع رابطه برای ابد و یک روز:)
خودمو مثال میزنم من همیشه تنهاییه خودخواسته ای رو برای خودم رقم زدم چون از همون اوایل خوب دیده بودم که اطرافیان فقط بر طبل ناامیدی میکوبن.
پس من دیگه نه دوستی خواستم داشته باشم و نه حتی ارتباطی در حد حرفای مهم.
نتیجه: آرامش، امیدواری خیلی زیاد، افزایش مهارت، از پس هرکاری بر آمدن، امیدوار کردن دیگران
زندگی رو مثل کلاس درس دوران مدرسه میبینم
وقتی که تو دبیرستان یه امتحان مهمی داشتیم
صدای بچه ها: این درس خیلی سخته نمیشه خوندش نمیشه نمره خوب بگیریم.
صدای درون من: هر چقدر سخت باشه بعده امتحان قطعا یکی هست که نمره بیستو از همین درس بگیره پس میشه
اره عزیرم همیشه بگو جرا من اون ادم قویه نباشم اگه کاری نشد داشته باشه هیچکس نباید بتونه و اینطور نیست و همیشه یکی هست که تونسته هرکار هر چند سختیو انجام بده.
به نام رب العالمین
از اونجا که تا به جایی نرسی و ادم موفقی نشی، نمیتونی با ادمای موفق نشست و برخاست کنی، پس تنها باش و بمون چون در خلوتت میتونی با خودت مثل ادمهای موفق برخورد کنی و برای رشد کردنت در ناخوداگاهت انرژی مثبت ایجاد کنی وگرنه هیچ کس دوست نداره تورو از خودش بالاتر ببینه
والسلام
اللهم عجل لولیک الفرج
بانام الله
علت طولانی بودن دوران تحصیل در ایران:
1-تلف کردن عمر جوانان
2-تاخیر انداختن در ورود به بازار کار
3-افزایش هزینه های تمام شده
4-پس استاد به کی درس بده
5-مجبور کردن جوان به زندگی مجردی
6_سکولار شدن جوان در طی دوران تحصیل
7-چون صاحبان امر خودشون وقتشون تلف شده و کسی که خودش 22 سال درس خونده تا دکترا بگیره براش سخته که ببینه بقیه این دوره رو کمتر طی کنن
پ.ن: اغلب اساتید دانشگاه میتونن کل دانسته هاشونو (البته اونهایی که به درد بخوره) در عرض کمتر از 3 ماه به دانشجوها یاد بدن /:
مخلص کلام: تلف شدن وقت عمدیه
اللهم عجل لولیک الفرج