دلِ بیقراران

دلِ بیقراران
طبقه بندی موضوعی
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ

مضرات موسیقی(+احادیث مربوط به موسیقی)

سلام ابتدا یه سری احادیث از معصومین علیه السلام درمورد عنا و موسیقی میارم بعد اگه خواستید مطلب اصلی رو بخونید


۱٫ قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : اَنَّ اللهَ بَعثََنی رحمةً للعالَمین و لِاَمحقَ المعازفَ و المزامیرَ و امورَ الجاهلیة. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: خداوند مرا مبعوث کرد تا رحمتی برای جهانیان باشم و ساز و نی ها و امور جاهلیت را نابود سازم.

«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۰»

2. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : بیتُ الغناء بیتٌ لا تُؤمَنُ فیه الفجیعةُ و لا تُجابُ فیه الدَّعوةُ و لا تَدخلُه الملائکة. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: خانه ای که در آن غناء و ساز و آواز نواخته شود، از مصیبت ها و بلاهای دردناک در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان به آن خانه وارد نمی شوند.

«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۸۰»

3. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : کان اِبلیسُ اَوّلَ مَن تَغَنّی. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: ابلیس نخستین کسی است که به غناء و آوازه خوانی پرداخت.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۱»

4. قال الامام الباقر – علیه السّلام – : الغِناءُ مِمّا وَعَدَاللهُ علیه النارَ و تلاهذه الآیة: و مِنَ الناس مَن یشتری لهوَ الحدیث لیُضِلَّ عن سبیل الله … (لقمان، ۶). امام باقر – علیه السّلام – فرمود: غنا و آوازه خوانی از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را می خرند تا دیگران را از روی نادانی از راه خدا گمراه کنند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود».

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۶»

5. قال الامام الرضا – علیه السّلام – : اِستماع الاَوتار مِنَ الکبائر. امام رضا – علیه السّلام – فرمود: گوش دادن به (صدای) تارهای موسیقی از گناهان کبیره است.

«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰»

6. عن ابی عبدالله – علیه السّلام – فی قول الله تعالی: «و اجتنبوا قولَ الزُّور» (حج، ۳۰)، قال: قول الزُّورِ الغِناء.امام صادق – علیه السّلام – درباره سخن خداوند که می فرماید: «از گفتار باطل بپرهیزید» فرمود: گفتار باطل همان غناء است.

«وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۷»

7. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : شرُّ الاَصواتِ الغِناء. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: بدترین صداها، غناء (و آوازه خوانی) است.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۹»

8. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : الغناءُ مجلسٌ لاینظر اللهُ اِلی اَهلهِ.امام صادق – علیه السّلام – فرمود: مجلس غناء مجلسی است که خدواند به اهل آن نظر (لطف و رحمت) نمی کند.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۸»

9. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : الغناءُ یورث النفاقَ و یُعقِبُ الفقر. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: غناء و آوازه خوانی باعث نفاق و دوروئی شده و فقر و تنگدستی را به دنبال دارد.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص۲۳۰»

10. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : الغناءُ عُشُّ النفاق.امام صادق – علیه السّلام – فرمود: غناء و آوازه خوانی، لانه نفاق و دوروئی است.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۷»

11. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : الغناءُ رُقْیَةُ الزّنا. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: غناء و آوازه خوانی، طلسم زناکاری است.

«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۴۷»

12. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : الغناءُ یُورِثُ الفقر. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: غناء و آوازه خوانی موجب فقر و تنگدستی می گردد.

«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۳»

13. قال الامام الباقر – علیه السّلام – : الغناءُ یُنبِتُ النفاق فی القلب کما یُنبت النخلُ الطلع. امام باقر – علیه السّلام – فرمود: غناء و آوازه خوانی نفاق و دروئی را در دل می رویاند همان گونه که درخت نخل، خوشه خرما را رویش می دهد.

«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۸»

14. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : اَربعٌ یُفسِدنَ القلبَ و یُنبتنَ النفاقَ فی القلب کما یُنبِتُ الماءَ الشجرَ؛ اِستماعُ اللَّهو و … . رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: چهار چیز است که قلب و روح را تباه و نفاق را در آن می رویاند، همچنان که آب، درخت را می رویاند؛ (یکی از آنها) گوش دادن به چیزهای لغو و بیهوده است.

«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۲»

15. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : ثلاثٌ یَقسینَ القلبَ: اِستماعُ اللَّهو و … . رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: سه چیز باعث قساوت و سنگ دلی می گردد: (یکی از آنها) گوش دادن به چیزهای لغو و بیهوده است.

«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۲»

16. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : اِستماعُ اللَّهو و الغناء یُنبِتُ النفاقَ کما یُنبت الماءُ الزَّرع. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: گوش کردن به چیزهای بیهوده و غناء و آوازه خوانی، نفاق را می رویاند همان گونه که آب کشتزار را می رویاند.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶»

17. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : لا یَحِلُّ بیعُ الغِناء و لا شِراءُه و استماعُه نفاقٌ و تعلیمهُ کُفر. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: خرید و فروش (آلات) غناء و ساز وآواز حلال نیست و گوش دادن به آن، نفاق و دوروئی و آموزش دادنش، کفر و بی دینی است.

«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۹»

18. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : مَنِ استمعَ اِلی اللَّهو یُذابُ فی اُذُنهِ الآنُک. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: کسی که به چیزهای لهو و بیهوده گوش فرادهد (روز قیامت) در گوشش سرب گداخته (و ذوب شده) ریخته می شود.

«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۱۰»

19. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : یُحشرُ صاحبُ الطَّنبور یوم القیامةِ و هو أسودُ الوجهِ و بِیَده طنبورٌ من نار و فوقَ رأسه سبعون اَلف ملکٍ، بید کُلُّ ملکٍ مِقْمعَةُ یَضربون رأسَهُ و وجهَه. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: دارنده طنبور (نوعی از آلات موسیقی) روز قیامت محشور می شود در حالی که صورتش سیاه و در دستش طنبوری از آتش است و بالای سرش هفتاد هزار فرشته قرار دارند که در دست هر کدام از آنها عمودی آهنین است که بر سر و صورتش می زنند.

«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹»

20. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : یُحشَر صاحبُ الغناء مِن قبره اَعمی و اَخرس و اَبکم. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: دارنده (آلات) غناء و آوازه خوانی محشور می شود در حالی که کور و کر و لال است.

«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹»

21. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : لا تَدخلُ الملائکةُ بیتاً فیه خَمرٌ أو دفٌّ أو طَنبُور أو نَردٌ و لا یُستجابُ دعاءُ هُم و تَرتفِع عَنهم البرکةُ. رسول خدا – صلی الله علیه و آله – فرمود: فرشتگان وارد خانه ای که در آن شراب یا دایره یا طنبور (نوعی از آلات موسیقی) و یا نرد (نوعی وسیله قمار) باشد، نمی شوند و دعای اهل آن خانه مستجاب نمی گردد و برکت از آنان برداشته می شود.

«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۸»

22. قال الامام الباقر- علیه السّلام – : مَن اَصغی الی ناطقٍ فقد عَبَدَه، فاِنْ کان الناطقُ یؤدِّی عنِ الله عز و جل فقد عبد اللهَ و اِنْ کان الناطق یؤدِّی عن الشیطان فقد عَبَدَ الشیطان. امام باقر – علیه السّلام – فرمود: هرکس به گوینده ای گوش سپارد او را بندگی کرده است، پس اگر آن گوینده از خداوند عزو جل بگوید شنونده خدا را عبادت کرده است و اگر از شیطان بگوید شیطان را عبادت کرده است.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶»

23. سَمِعَ امیرالمؤمنین – علیه السّلام – رجلاً یَطربُ بالطَنبور فمنعه و کَسَرَ طنبورَه … فقال: اِنّه یقول: سَتَندِم سَتَندِم اَیا صاحبی سَتَدخُل جهنَّم اَیا ضاربی. امام علی – علیه السّلام – شنید مردی طنبور می نوازد، وی را از این کار منع کرد و طنبورش را شکست و از وی خواست که توبه کند او هم توبه کرد، سپس به او فرمود: آیا می دانی هنگامی که طنبور نواخته می شود چه می گوید؟ عرض کرد جانشین رسول خدا – صلی الله علیه و آله – داناتر است. حضرت فرمود: می گوید: بزودی پشیمان می شوی، به زودی پشیمان می شوی ای صاحب من! به زودی داخل جهنم می گردی ای نوازنده من!

«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰»

24. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : مَنْ اَنْعم الله علیه بِنعمةٍ فَجاءَ عند تلک النّعمة بِمِزمارٍ فقد کَفَرَها. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: کسی که خداوند به او نعمتی عطا فرماید و با وجود آن نعمت به نی و ساز و آواز روی آورد، کفران نعمت کرده است.

«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۳»

25. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : اَلمُغَنّیةُ ملعونةٌ ، ملعونٌ مَن أکَل َ مِن کَسبِها. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: زن آوازه خوان ملعون است و کسی که از درآمد آوازه خوانی او بخورد (روزی خود را بگذراند) نیز ملعون است.

«الاستبصار، ج ۳، ص ۶۱»

26. قال الامام الصّادق – علیه السّلام – : اَلمُغَنّیةُ ملعونةٌ و مَن آواها و أکَلَ کسبَها ملعونٌ. امام صادق – علیه السّلام – فرمود: زن آوازه خوان ملعون است و کسی که او را جای دهد و از درآمد آوازه خوانی او بخورد (روزی خود را بگذراند) نیز ملعون است.

«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۱۱»

27. عن عاصم بن حُمَید عن الامام الصادق – علیه السّلام – : … قلتُ: فی الجنّةِ غناءٌ؟ قال: اِنَّ فی الجنّةَ شجراً یَأمُرُ اللهُ ریاحَها فَتَهُبُّ فتضرب تلک الشجرةَ باَصواتٍ لم یَسمعِ الخلائقُ بمثلها حُسناً … . عاصم بن حمید از امام صادق – علیه السّلام – سؤال کرد: آیا در بهشت غناء و ساز و آوازی وجود دارد؟ حضرت فرمود: در بهشت درختی وجود دارد که خداوند به بادهای بهشت فرمان می دهد به آن درخت بوزند و از آن درخت آوازهایی برمی آید که خلائق به زیبایی آن هرگز نشنیده اند، سپس فرمود: این در عوض پرهیز کسی است که در دنیا از شنیدن ساز و آواز به خاطر ترس از خدا اجتناب ورزیده است.

«بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۲۶»

28. قال ابوالحسن – علیه السّلام – : مَن نزَّهَ نفسَه عن الغناء فاِنَّ فی الجنةِ شجرةً یأمرُ اللهُ عزّوجلّ الریاحَ اَنْ تُحرِّکَها فَیسمعُ لها صوتاً ام یَسمعْ بمثله و مَن لم یتنزَّه عنه لم یَسمعْه. امام کاظم – علیه السّلام – فرمود: کسی که خود را از غناء و ساز و آواز، پاکیزه و دور نگه دارد در عوض آن در بهشت درختی است که خداوند به باد فرمان می دهد که آن درخت را به حرکت درآورد و از آن درخت صدایی دل نواز به گوش می رسد که هرگز مانند آن را نشنیده است، اما کسی که در دنیا خود را از غناء، پاکیزه و دور نگه ندارد آن صدا را نمی شنود.

«جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۷، ص ۲۰۷

قسمت اول


چکیده


در این مقاله که عنوان آن «پژوهشی در موسیقی واثرات آن» می باشد، سعی شده هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ علوم تجربی، تحقیق مختصری راجع به موسیقی و اثرات آن انجام گیرد. بحث موسیقی از جمله مباحثی است که با وجود این که دارای قدمت زیادی است ولی درعین حال، جزو مباحث روز بوده و از جمله مسائلی است که مخصوصاً جوانان زیادی را به خود مشغول داشته و بالتّبع سؤالات زیادی پیرامون آن مطرح شده و می شود. موسیقی را از جنبه های مختلفی ازجمله، فقهی، هنری و...می توان بررسی کرد، ولی آن چه بیشتر در این مقاله مدّنظر بوده، نگاه به موسیقی هم از جنبة علوم تجربی وهم ازمنظردین است که درکل، در مورد اثرات موسیقی برجسم و روان انسان، مطلب مختصری به دست می دهد. در مورد اهمّیّت وضرورت چنین بحثی همین بس که این بحث از قدیم الأیّام مطرح بوده ولی بیشتر جنبة فقهی آن مدّ نظر بوده و از جنبة علم تجربی کمتر مورد توجّه واقع شده لذا در این مقاله سعی شده بیشتر به جنبة علم تجربی پرداخته شود.این مقاله در 5 فصل تنظیم شده که در دو فصل نخست به تعریف موسیقی و انواع آن پرداخته و نیز ارتباط واژة موسیقی با واژة غنا ازنگاه مراجع عظام مطرح شده، سپس دریک فصل مجزّا وطولانی تری به انواع اثرات موسیقی بر جسم و روان که در بخشهای مختلفی ازآن، از روایات وآیات قرآن استفاده شده پرداخته شده است. و امّا فصل چهارم، برای آشنایی با نظرات علما و دانشمندان اسلام وغرب، راجع به موسیقی تنظیم شده ودر فصل آخر نیز بحث مختصری راجع به موسیقی درمانی وصحّت آن انجام شده است و درکل یک بحث نسبتاًجامعی که راجع به موسیقی نیاز بوده عنوان و ارائه گردیده است.


مقدّمه


آن چه در این نوشتارآورده شده است پژوهشی است پیرامون موسیقی و انواع آن و اثرات موسیقی بر جسم و روان انسان که البتّه اثرات آن بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است.آن چه در این زمینه بیشتر مورد توجّه صاحب نظران بوده است پرداختن به موسیقی ازجنبة فقهی آن بوده است وکمتر به جنبة تأثیرات آن و خصوصاً تأثیرات جسمی آن پرداخته شده است. لذا برآن شدیم تا از جنبة تأثیرات جسمانی و فیزیکی نیز آن را بررسی کرده تا هم از یک زاویة جدید به مسئله پرداخته شود و هم این که به برخی سؤالات جدید مطرح شده پاسخی هر چند مختصر داده شود.

همان گونه که بیان شد اگر چه این بحث دارای سابقة طولانی است و از دیر باز مطرح بوده است ولی امروزه نیز جزو مباحث روز، مطرح است وعموم مردم، خصوصا ًجوانان با آن در ارتباط اند وگویا جزءلاینفکّ زندگی ما شده است. از طرفی نیز این هنر به ابزار و وسیله ای برای انتقال فرهنگ و حتّی تغییر فرهنگ جوامع، مبدّل گشته است و این گونه مسائل برضرورت تحقیق بیشترراجع به این هنر وکارایی آن و اثرات آن می افزاید.هم چنین همان گونه که مطرح شد بیشترین اثرات، راجع به هنر موسیقی به جنبة فقهی آن بر می گردد ولی از کتاب ها و مقالاتی نیزکه در این زمینه نگاشته شده است، نباید چشم پوشی کرد و ما نیز در این نوشتار که به روش اسنادی ـ کتابخانه ای تهیّه شده از برخی از آنها بهره برده ایم.برخی از این کتابها عبارتند از: تأثیر موسیقی براعصاب وروان، نوشتة زنده یاد، حسین عبداللّهی خوروش، موسیقی ازدیدگاه فلسفی وروانی، نوشتة علّامه محمدتقی جعفری، تاریخ موسیقی، نوشتة سعدی حسنی، بخشی ازکتاب سلامتی وطول عمر در احکام اسلام، نوشتة مهدی طاهری، بخشی ازکتاب نکته های ناب، نوشتة حسن قدّوسی زاده و نیز برخی از مقالات که در این زمینه نوشته شده اند.ازجملة وجه امتیاز این مقاله این است که مطالب این نوشته ها را به صورت موجز و مختصرجمع کرده و برخیمطالب پراکنده و زاید را ازآنها حذف کرده وآن چه در این باره مورد نیاز بوده است در حدّ این نوشتار ارائه گردیده است.بالأخره بعد از تحقیق دربارة انتخاب موضوع و پس از انتخاب آن به خاطر اهمیّت آن و پس از ارائه به مسؤولین مورد تأیید قرارگرفت و مشغول به تنظیم آن شدیم. البته درتنظیم آن مشکلاتی نیز پیش روی ما قرارداشت؛ ازجمله این که در این زمینه، کتابهای اندکی نوشته شده وکمتر قلم فرسایی شده است لذا منابع قابل دسترسی در این باره محدودتر می باشد. هم چنین بعد از رجوع به منابع ، بعضاً استناد به منابعی شده بود ولی از ذکر آن منابع به صورت کامل ودقیق، صرفنظر شده بود وحتّی گاهی مطلبی مستند به منبعی شده بودکه بعد از مراجعه به آن منبع چنین چیزی یافت نمی شد.یا مشکلات دیگری که نیازی به اطالة کلام در این مورد نیست.این مقاله، پیرامون 5 سؤال کلّی و جواب آنها تنظیم گشته که این سؤالات شاکله و پایة این مقاله را تشکیل می دهد و هرسؤالی یک فصل ازمقاله رابه خود اختصاص داده است که هرفصل، جواب یکی ازآن سؤالات وسؤالات ریزتر دیگر است و مجموعاً اطلاعات کلّی دراین زمینه رابه خواننده می دهد.

سؤالات کلّی هرفصل عبارتست از:

1ـ موسیقی چیست؟ وانواع آن کدام است؟ 

2ـ فرق موسیقی وغنا چیست؟ 

3ـ موسیقی چه تأثیری برانسان دارد؟

4ـ نظرعلما و دانشمندان در مورد موسیقی چیست؟ 

5 ـ آیا موسیقی درمانی واقعیّت دارد؟ 

البته تذکّراین نکته لازم است که در این نوشتار با توجّه به ظرفیّت وگنجایش آن، مطلب آمده و ممکن است مطالب فراوان دیگری نیز باشدکه به جهت اختصار، بیان نشده باشد و این مسئله در نقل قول افراد و دانشمندان و علما نیزصدق می کند یعنی ممکن است در میان دانشمندان، تنها به ذکراقوال برخی از آنان اکتفا شده باشد و این فقط به جهت رعایت اختصار بوده وترجیحی دراین مسئله صورت نگرفته است. ولی پیشاپیش از نواقص موجود، عذرخواهی می نمائیم


فصل اول : موسیقی و انواع آن


در این فصل برآنیم که تعریف مختصری از موسیقی ارائه داده و با اقسام آن آشنا شویم که البتّه محصوردر این اقسام نبوده و ممکن است به اعتبارهای مختلف، اقسام مختلفی پیداکرد، ولی در یک تقسیم بندی کلّی می توان آن را به اقسامی که بعداً خواهد آمدتقسیم نمود. 

تعریف موسیقی


برای موسیقی تعریفهای زیادی ارائه شده و از زوایای مختلفی به آن نگریسته شده است . موسیقی را می توان هم ازلحاظ لغوی و هم از لحاظ اصطلاحی مورد بررسی قرارداد. این واژه، یک واژة یونانی است که به آن «موسیقیا»گفته می شود و ازآن به عنوان غنا ولحن نیز یاد شده است :

«بدان که موسیقی در لغت یونان، لحن است و لحن عبارت است از اجتماع در نغم مختلفه که آن را ترتیبی محدود باشد و بعضی این قید را زیاده کنند که کلام مفید بدان مقرون بود....و بعضی این قید را زیاده کنند که آن کلام، دال بر معانی که محرّک نفس باشد به تحریکی که ملایم غرض و لفظ او موزون باشد(1)هم چنین درتعریف موسیقی گفته شده« عبارتست ازاصوات وآهنگهایی که انسان را در عالمی که برای وی قابل توصیف نیست سیر می دهد و چنان بر اعصاب آدمی مسلّط می شودکه گاهی می خنداند ، گاهی می گریاند گاهی اعضاء و جوارح انسان را بدون اختیار به حرکت در می آورد، و زمانی تهییج عشق و شهوت می کند و آدمی را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب ، فکر ، عقل و روانش فرمانروایی می کند».(2)مانند ساز زدن فارابی دربزم سیف الدّوله که با ساز زدن او مدّتی همه خندیدند و باتغییر آهنگ، همه را به گریستن وا داشت و در آخر بانواختن آهنگی دیگر ، همه اهل مجلس را به خواب فروبرد و سپس ازآن مجلس خارج شدکه این جریان در تاریخ ، مشهور است.«ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی دانسته و فیلسوفان اسلامی نیزاین قول راپذیرفته اند ولی از آنجاکه همة قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلّم و غیرقابل تغییر نیست ، بلکه ذوق و قریحة سازنده و نوازنده هم درآن دخالت تام داردآن را هنر نیز محسوب دارند».(3)زیبایی موسیقی بر حسب اثری است که درذهن و احساسات شنونده می گذارد . این هنر با دقّت و محاسبه و اندازه گیری دقیق انجام می گیرد شاید به همین خاطر است که در تقسیم بندیهای علوم قدیم و همان گونه که ذکرشد از شعب علوم ریاضی به حساب آمده است.


انواع موسیقی


شاید دریک تقسسیم بندی بتوان موسیقی را به دو دسته تقسیم کرد : 1ـ موسیقی طبیعی. 2ـ موسیقی هنری. 

موسیقی طبیعی : عبارت است از اصوات و نغمه هایی که ازطببیعت و یا از حنجره حیوانات شنیده می شو د ؛ مانند صدای برگها و درختان هنگام وزیدن باد و یا مثل آواز پرندگان وموسیقی هنری : عبارت است ازآهنگهایی که انسان با وسایل مصنوعی(چون ویولون،گیتارو...) می سازد.تفاوت موسیقی طبیعی و مصنوعی یا هنری را شاید بتوان در این مسئله دانست که آهنگ های طبیعی دارای سیر ملایم و یکنواخت هستند لذا همواره برای انسان جذّاب و مفرّح و مسرت بخش بوده و بر نشاط انسان به صورت واقعی می افزاید و این مسئله کم و بیش شاید برای همه اتفاق افتاده ولی آهنگهای مصنوعی این گونه نیستند بلکه دارای ارتعاشات وزیر وبم های گوناگونی هستند و لذا به نسبت این ارتعاشات و زیروبم ها سلسله اعصاب از آن اثر می پذیرند و چون یکنواخت نیستند اثرات آن زیان بخش خواهد بود. در موسیقی هفت دستگاه اصلی و البته دستگاههای فرعی نیز وجود دارد و هرگونه صدایی که انسان تولید کند در یکی از این دستگاهها می گنجد . بالأخره بعد از آن که موسیقی را به طبیعی و هنری تقسیم کردیم موسیقی هنری نیز خود ازلحاظ فقهی به موسیقی حلال و موسیقی حرام تقسیم می شود.اگر موسیقی غنا باشد و جزء موسیقی حرام شناخته شده باشد، قطعاً در انسان تاثیرات منفی بسیاری خواهد گذاشت . البته در برخی از مراکز انرژی‌ درمانی ثابت شده است که اصوات آثار بسیاری بر احساسات و روح بشر برجا می‌گذارد که هم ممکن است سودمند وهم زیانبار باشد و در آینده درباره اثرات منفی یا مثبت آن مطالبی خواهدآمد.


فصل دوم : فرق موسیقی و غنا چیست ؟


بعد از آشنایی کلّی باتعریف موسیقی وهمچنین انواع موسیقی، بدنیست به جواب سؤالی که در ذهن افراد زیادی هست بپردازیم وآن این که چه تفاوتی میان موسیقی و غنا وجود دارد؟ و مرز این دو کدام است؟ برای پاسخ به این پرسشها از نظرات علما و مراجع بهره می گیریم. 

حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله): 

«غنا یعنی ترجیع صدا به نحوی که مناسب با مجالس لهو باشد که ازگناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است . ولی موسیقی نواختن آلات آن است که اگر به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است . واگر به آن نحو نباشد فی نفسه جایز است و اشکال ندارد».(4)

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی(حفظه الله): 

«غنا عبارت از آوازی است که مشتمل بر ترجیع و صوت و طرب انگیز و مناسب با مجالس طرب باشد و موسیقی گاه بر غنا وگاه بر آلات مختلف موسیقی مانند تار، سنتور، دف و غیره اطلاق می شود. موسیقی را اگر به همان معنای غنا و آوازها و سازها و بکار گرفتن آنها بدانیم ، فراگرفتن موسیقی که از قدیم الایّام بین اهل لهو و بزم متداول بود و در کشورها و مناطق مختلف انواعی از آن بکار برده می شده و می شود همه حرام است».(5)

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره):

«غنا عبارتست از آوازی که درآن صدا را در گلو می گردانند که به زبان عرفی چهچه می گویند و طرب (تحوّل غیر اختیاری در مستمع) انگیز هم باشد و مناسب مجالس لهو و لعب هم باشد.... غنا صوتی است که باترجیع و طرب همراه باشد ومناسب مجالس لهو و لعب باشد».(6)

سؤال : اگر استماع موسیقی هیچ گونه تأثیری در انسان نداشته باشد، آیا باز حرام است؟


جواب همه مراجع : اگر از نوع موسیقی حرام باشد، گوش دادن به آن جایز نیست ؛ هر چند در شخص تأثیری نداشته باشد. (7)تبصره: موسیقی حرام ، غالباً آثار ناپسندی دارد و باعث بیگانگی از خدا و تحریک شهوت و آلودگی به مفاسد دیگر می شود ولی حکم، تابع این امور نیست و اگر به فرض، در موردی موسیقی حرام ، هیچ تأثیری در روح و روان انسان برجای نگذارد باز گوش دادن به آن جایز نیست.

اولین غنا :


بنابر آنچه در معارف اسلامی آمده است:«اولین کسی که مرتکب غنا شد ، شیطان بود(8)و ازآن به بعد غنا رواج پیدا کرد. همچنین در روایتی از امام جعفرصادق(ع)آمده است : « وقتی آدم رحلت نمود ابلیس و قابیل بارحلت او خوشحال شدند،آن دو در اجتماع شرکت کردند و به نشانة شادی برای مرگ آدم از تنبورها و وسائل لهو (موسیقی) استفاده کردند پس هرکس در روی زمین از این وسائل لذت می برد از پیروان آن می باشد»(9)

باید دانست در متون دینی واژۀ موسیقی به چشم نمی خورد ولی به جای آن واژه های غنا ، لهو ، ملاهی و مصادیق آلات موسیقی مانند : مزمار(نی و فلوت)، معزف (تار) ، عود ، طبل ، تنبور و مانندآن به کار رفته است.


فصل سوم : اثرات موسیقی برجسم و روان.


حال که تفاوت موسیقی وغنا و احکام آنها دانسته شد به یکی ازمهمترین بخشهای این نوشتاریعنی انواع اثرات موسیقی برجسم و روان انسان می پردازیم. دربارة حوزة تأثیرگذاری موسیقی و این که اصالتاً مخاطب آن کدام یک از این دو (جسم و روان) هست باید گفت : « مخاطب حقیقی این هنر ، مغز و روان انسانها است ، نه حس بینایی و نه حس شنوایی ؛ زیرا این دو حس چیزی جز واسطه انتقال اصوات فیزیکی به مغز و روان انسانها نیست .تیز گوش ترین انسانها که دریافت درونی از معنای موسیقی ندارند ، هیچ درکی درباره آن نمی توانند داشته باشند ، حتی تفسیر و چگونگی برداشت انسانهایی که در یک جامعه و در پوشش یک فرهنگ و یک محیط و سرگذشت زندگی می کنند گوناگون می باشد،اگرچه همه آنان ازحس شنوایی مساوی برخوردار بوده باشند(10)ولی بالاخره اثر موسیقی دوگونه است :1ـ اثرات معنوی 2ـ اثرات جسمی.

اثرات معنوی و روحی موسیقی:


روح انسان ، مهم ترین جنبة وجودی انسان است، لذا هر آن چه که برآن اثر بگذارد می تواند در کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص می شود. ما در این بخش مهمترین آثار موسیقی را بر روح بررسی می کنیم:

1ـ گمراهی و غفلت ازخدا :


از بزرگ ترین آثاری که برای موسیقی ذکر شده است دور شدن از یاد و ذکر خداست . قرآن در سورة لقمان یکى از عوامل گمراهى و ضلالت را «لهو الحدیث» دانسته است. «ومِن النّاسِ مَن یشتری لَهوالحدیثِ لیُضلَّ عن سبیلِ الله(11)«لهویعنی غفلت ،یعنی دورشدن از ذکرخدا ، دورشدن از معنویت ، دورشدن از واقعیتهای زندگی ، دورشدن ازکار وتلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بند وباری».(12) در روایات اسلامى از «لهو الحدیث» نیز به «غنا» تفسیر شده است.(13) شنیدن غنا و موسیقى آن چنان اراده انسان را سست و غریزه جنسى شخص را تحریک مى‏کند که شخص را از یاد خدا و قیامت باز می دارد لذا ازعوامل گمراهی به حساب می آید.

2- گرایش به فساد :


غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مى‏کشاند و از راه پرهیزکارى باز مى‏دارد.مجالس غنا و موسیقى، معمولاً جزو مراکز مفاسد گوناگون است و این خود دلیل روشنی است بر این که موسیقی درگرایش به فساد نقش مؤثّری دارد . در حدیثى از نبى اکرم(ص) آمده است : «الغناءُ رقیة الزنا»:«غنا نردبان زنا است».(14)

3 ـ سوء عاقبت :


برای اثبات سوء عاقبت، به واسطة غنا و موسیقی به یک داستان کوتاهی که در زمان امام صادق (ع) اتفاق افتاده اکتفا می کنیم ، چرا که آن چه در زمان آن بزرگواران رخ داده، صرفاٌ یک داستان نیست بلکه باید عبرت برای سایرین وآنان که در زمانهای بعد می آیند قرار بگیرد. مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: همسایگان من کنیزانی دارند که آواز می خوانند و با عود (یکی از آلات موسیقی) می نوازند . چه بسا به هنگام قضای حاجت نشستنم را طول می دهم، تا صدای آنها را بیشتر بشنوم.امام فرمودند: « این کار را نکن. در روز قیامت در برابر خداوند هیچ عذری نداری ؛ مگر سخن حق را نخواندی که می فرماید : گوش، چشم، دل، مسئولند و در برابر کارهایی که کرده اند، مورد سؤال واقع می شوند. » مرد عرض کرد : به خدا سوگند گویا این آیه را تاکنون نخوانده و نشنیده بودم. دیگر به خدا این کارها را انجام نمی دهم و از اوآمرزش می طلبم . امام سپس فرمودند: «برخیز و غسل کن و آن چه می توانی نماز بخوان، چون تا کنون به گناه بزرگی مشغول بودی و چه بد حال وتیره بخت بودی اگر بدون توبه و بر این حال از دنیا می رفتی.» (15) همین داستان کوتاه، خود مؤیّد بزرگی بر مطلب ما می باشد و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. 

4- قساوت قلب :


یکی از اثرات شوم موسیقی بر روان انسان ها پدید آوردن بیماری قساوت قلب در انسان می باشد. و مویّد اینکلام، سفارش رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع ) می باشد که به ایشان فرموده اند:« یا على؛ سه کار دل راسخت کند: گوش دادن به آواز و موسیقى و شکار و به دربار سلاطین رفتن(16) افرادی که مداومت بر گوش دادن به موسیقی و مطربی دارند قلبشان مریض می گردد. و نتیجه این سختی و قساوت قلب این می شود که دیگر موعظه و پند در این قلوب اثر نمی کند. زیرا طبق آیات قرآنی از آثار گناهکاری ، قساوت قلب است.خداوند متعال درقرآن می فرماید : قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است یا سخت تر از سنگ . زیرا برخی از سنگ ها از میانشان آب بیرون می آید یا از ترس خدا از بلندی ها فرو می افتد.(17) ولی قلوب افراد گناهکار به قدری سخت است که دیگر چیزی از پندها و موعظه های الهی در آن اثر نمی نماید.نشانه و علامت این بیماری آن است که این گونه افراد وقتی در مجلسی قرار می گیرند که در آن سخن از خدا و قرآن و یاد مرگ و آخرت است، اهل موسیقی، حالشان بد می شود و دوست دارند زود از این گونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جایی باشند که سخن از دنیا و سرگرمی های گمرا ه کننده باشد . به اشتیاق بر آن توجه می کنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تایید کنندة سخنان فوق،آیة 6 و7 سورة لقمان است که در آیة 6 در مورد اهل «لهوالحدیث» توضیح و بلافاصله درآیة 7 که مورد بحث ما است می فرماید: و چون آیات و گفتارما بر اهل لهو و موسیقی خوانده شود دوری گزینند و روی برگردانند و تکذیب آن گفتار نمایند مانند کسی که آن را نشنیده و گویا در گوش های ایشان سنگینی است از شنیدن آیات ما پس به ایشان عذابی دردناک را مژده بده.

5- از بین رفتن حیا :


امام صادق(ع) در این رابطه در حدیثی می فرمایند :«مَن ضُربَ فی بَیته بَربَطٌ أربعینَ یوماً سلَّطَ اللهُ علیه شَیطاناً یُقال له القَفَندَر فلا یَبقی عضوٌ مِن أعضائه إلّا قَعدَ علیه فإذا کانَ کذلک نزعَ منه الحیاءُ ولم یُبال ما قال و لا ما قیل فیه»(18)«کسی که در خانه اش چهل روز بربط ( نوعی تار ) نواخته شود خداوند متعال شیطانی را به نام قفندر بر او مسلّط می کند که عضوی از اعضای وی باقی نمی ماند مگر اینکه او را در برمی گیرد و هنگامی که این گونه شد حیا از او گرفته می شود به گونه ای که نسبت به آنچه به او گفته می شود بی تفاوت می گردد».در خصوص اهمّیت حیا نیز خوب است بدانید رسول خدا (ص) در این باره فرموده اند : «حیا و ایمان با همدیگر وابسته‏اند چون یکى از میان برود، دیگرى هم از میان مى‏رود».(19)و باز در اهمیّت حیا درحدیثی آمده است که:«کسی که حیا نداردایمان ندارد(20)شهید مطهّری در کتاب تعلیم وتربیت در اسلام به نقل ازمسعودی در مروّج الذّهب می نویسد : در زمان عبدالملک یا یکی ازخلفای بنی امیّه که موسیقی رایج بود خبربه خلیفه رسیدکه شخصی باکنیزش خواننده هستند و تمام جوانان مدینه را به فساد می کشند . خلیفه دستور داد آنها را آوردند .آن مردگفت : معلوم نیست آنچه این کنیز می خواند غنا باشد و ازخلیفه خواست خودش امتحان کند. وقتی کنیز شروع به خواندن کرد کم کم دید سرخلیفه دارد تکان می خورد و به جایی رسید که خلیفه چهار دست و پا راه می رفت و می گفت : بیا به امرکوب خودت سوارشو.

«واقعاً موسیقی قدرت فوق العاده ای مخصوصاً ازجهت پاره کردن تقوا و عفّت دارد».(21)

6ـ از بین رفتن قوّة تفکّر:


موسیقی بوسیله ارتعاشات خود، اعصاب راتحت تأثیر خودقرارداده وکم کم برقوای ادراکی چیره می شود.به عبارت دیگر«موسیقی به حسب انواع هنری که دارد وهریک از آن انواع مختلف یک حالت دراعصاب ادراکی بر می انگیزد، ازشهوت و بی بندوباری ویا شادی ونشاط و اندوه و یا خیالات عرفان گونه و یا دیگرحالات که همۀ آنهاحالاتی است خیالی و اوهام ساز ،دیگر ادراکات را بر کنار کرده و همان خیالات جای آن راگرفته و در مسیر انگیزه های موسیقی به حرکت در می آورد . در این حال پای عقل و ذهن و اندیشه به همان خیالات و اوهام بسته شده و درهمان مسیر خیال بافی های موسیقی درحرکت است و دیگر نمی تواند به خود آید.»(22) 

7- از بین رفتن غیرت:


«إنّ شَیطاناً یُقال له القَفَندَرُ إذا ضَربَ فی مَنزل الرَّجلِ أَربعینَ صباحاً بالبَربَطِ و دَخلَ الرّجالُ وَضع ذلک الشّیطانُکلَّ عضوٍ منه علی مِثله مِن صاحبِ البیَتِ ثمّ نفخَ فیه نفخةً فلا یُغار بعدَها حتّی تؤتی نساؤه فلایُغارُ.» (23)«کسی که چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس می نماید ، پس غیرت از آن مرد برداشته می شود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمی آید ». با این روایت شاید بتوان به یکی از علل اصلی رواج بد حجابی و فحشا در جامعه پی برد، چراکه براساس این روایت به هر مقدارموسیقی در جامعه رواج پیدا کند غیرت از مردان زایل شده و نسبت به بد حجابی وتعرّض نامحرمان به ناموسشان ،بی تفاوت تر می شوند.

8 ـ جنون و دیوانگی:


فشار شدید موسیقی بر روی اعصاب ، قدرت اندیشه و تفکّر را از انسان می گیرد لذا منجر به انجام کارهایی که با عقل تضاد دارد می شود.نمونه ای ازاین کارهای جنون آمیز را ذکرمی کنیم : «درملیون پنجاه هزار نفر بعد ازگوش کردن به یک کنسرت موسیقی چنان موسیقی آنها را به هیجان آوردکه ناگهان همه به هم ریختند و بدون جهت، هم دیگر را زخمی و مصدوم کردند و قبل از این که پلیس خود را برساند چند نفر به ضرب چاقو از پای درآمدند و به چندین دختر ، تجاوز شد وتعداد زیادی مجروح شدند»(24) یا« درایالت «لتیل راک» جوانی پیانو یاد می گرفت . نغمات موسیقی چنان درروح اوهیجان ایجادکرد که بدوندلیل ازجای برخاست وبا19ضربه چاقو،معلّم خودرا ازپای درآورد».(25)

9ـ افسردگی:


کسی که درموسیقی غوطه ور شد، حالت خمودی وافسردگی،یکی ازحالاتی است که بر او عارض می شود.این مسئله در کسانی که با مطالعه ودرس وبحث سروکار دارند بیشتر نمود دارد . به گونه ای که بعد از موسیقی رغبت آنها نسبت به مطالعه کمترشده و نیروی فکر آنها ضعیف می شود.روانشناس معروف ، دکتر «الکسیس کارل» درکتاب «راه و رسم زندگی» می نویسد : «برخی دانش آموزان می خواهند با توجه به رادیو درس خود را یاد بگیرند و در راه تحصیل پیشرفت کنند ، باید گفت رادیو نیز مانند سینما و موسیقی کاهلی کاملی می بخشد به کسانی که به آن سرگرمند(26)

10- نزول بلاهای ناگهانی و عدم استجابت دعا :


هم اکنون بسیاری به دنبال پاسخ این پرسش می گردند که چرا زندگی هایمان با وجود رفاه ظاهری با بلاها و مصیبت ها آمیخته شده و یا اینکه چرا هرچه دعا می کنیم مستجاب نمی شود ؟ یکی ازعوامل این گونه مسائل راشاید بتوان در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده پیدا کرد.که فرموده اند : «بَیت الغناءِ لاتُؤمن فیه الفجیعةُ و لا تُجاب فیه الدَّعوةُ و لا یَدخلُه المَلَکُ.»(27) «خانه ای که در آن غناء خوانده می شود از مصیبت و بلای ناگهانی ایمن نیست و دعا در آن مستجاب نمی شود و فرشته داخل آن نمی گردد .»اینها بخشهایی از مضرّات موسیقی بر روان و معنویّت انسان ها بود و اینک، اثرات جسمانی و مادی آن را بررسی می کنیم.

پی‌نوشت‌ها:


1. شریعت موسوی، مصطفی ،نظری به موسیقی ازطریق کتاب وسنت، به نقل از نفائس الفنون،محمدبن محمودآملی،ج3،ص83.

2. اولیایی،احمد،نگاهی به موسیقی ،ص9.

3. معین ،محمّد، فرهنگ فارسی معین،ج4،ص3031.

4. حسینی خامنه ای،علی،رهبرمعظّم انقلاب،أجوبة الإستفتائات،ص 250،م1138.

5. محمودی،محسن،مسائل جدیدازدیدگاه علماو مراجع تقلید،ص49.

6. فاضل لنکرانی،محمد،جامع المسائل،م 974و978،ص252.

7. استفتائات مراجع.

8. عاملی،محمدبن حسن،وسائل الشیعه، ج12،ص231،ح28.

9.همان،ص233وکلینی،محمدبن یعقوب،کافی،ج6،باب الغناءص1654،ح3.

10. جعفری،محمدتقی،موسیقی از دیدگاه فلسفی وروانی، ص117و118.

11. لقمان(31)،آیه6.

12. قدوسی، حسن، نکته های ناب، ص102.

13. وسائل الشّیعه،ج12،باب99،ص226،ح7.

14. مجلسی،محمدتقی،بحارالأنوار،ج79،باب99،ص247،ح26.

15. طباطبائی،محمدحسین،ترجمة تفسیر المیزان، ج13، ص107وکافی،ج6،،ص1655،ح10.

16. فیض مشکینی،علی اکبر،نصایح، ترجمه آیت الله احمدجنّتی ،ص 134.

17. بقره، (2)، آیة 74.

18. وسائل الشیعه،کتاب تجارت، باب100،ج12،ص232،ح2وکافی،ج6،،ص1655،ح17.

19. بحارالأنوار،ج71،باب81،ص331،ح4،به نقل ازکافی ،ج2،ص106.

20. همان.

21. مطهری،مرتضی،تعلیم وتربیت دراسلام،ص72.

22. نظری به موسیقی ازطریق کتاب وسنت، ص227.

23. وسائل الشیعه،کتاب تجارت،باب 100 ،ج 12،ص 232،ح1وکافی،ج6،ص1655،ح14.

24. محمدی نیا،اسدالله،بهشت جوانان،ص359 وموسیقی از نظر دین ودانش،ص20،کیهان شماره 6265.

25. طاهری،مهدی،سلامتی وطول عمردراحکام اسلام،،ص84.

26. تاثیرموسیقی براعصاب وروان،ص62.

27. کافی،ج6،ص1655،ح15ووسائل الشیعه،ج12،باب99،ص225،ح1.




قسمت دوم


اثرات جسمانی و مادی موسیقی :


همان گونه که گفتیم در این باب ، اثرات موسیقی را ازجنبة فیزیکی و جسمانی نیز بررسی خواهیم کرد ولی برای این که بتوانیم زیان های جسمی موسیقی را بیان کنیم ابتدا به مقدمه ای باید اشاره کنیم:دربدن انسان، یک سلسله اعصاب وجود دارد که به آن، سلسله اعصاب نباتی می گویند. سلسله اعصاب نباتی به دو دسته تقسیم می شوند : 1ـ اعصاب سمپاتیک. 2ـ اعصاب پاراسمپاتیک.اعصاب سمپاتیک وظیفه اش تنگ کردن مردمک چشم، جلوگیری ازترشح ، بالا بردن فشارخون، تنگ کردن ضربان قلب و... می باشد و باعث می شود که انسان در کارهای زندگی بیدار و در امور،کوشا و فعّال باشد.اعصاب پاراسمپاتیک برعکس اعصاب سمپاتیک عمل می کند . ارمغان آن برای انسان، رخوت وسستی و بی حالی،خواب، غفلت، سهو و نسیان و اندوه حزن و بیهوشی است و وظیفه اش انقباض عضلات صاف ، ایجاد ترشح ، تقلیل فشارخون، تنگ کردن مردمک چشم وکند کردن ضربان قلب و... می باشد(28)بدیهی است وقتی از خارج تحریکاتی روی اعصاب شروع می شود اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی تعادل خود را از دست داده پائین یا بالا می روند. ازجلمه تحریکات خارجی که منجر به عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک می شود ارتعاشات موسیقی است که باعث اثراتی دربدن می شود که ما به گوشه ای ازآن ها اشاره خواهیم کرد:

1ـ ضعف اعصاب:


ازبین رفتن تعادل بدن که منوط به مختل شدن تعادل وتوازن بین دوسیستم اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک است منجر به پدیدآمدن ضعف اعصاب می شود.دکتر «آرنولدفریدمانی» پزشک بیمارستان نیویورک ورئیس کلینیک سردرد، باکمک دستگاههای الکترونی تعیین امواج مغز وتجربیاتی که بدست آورده ثابت کرده که یکی از عوامل مهم خستگیهای روحی وفکری وسردردهای عصبی،گوش دادن به موسیقی رادیو است مخصوصاً برای کسانی که به موسیقی آن دقّت وتوجّه می کنند(29)شورای ملّی تحقیقات کانادا هم نتایجی از تحقیقات خود اعلام کرده که قابل توجّه است : صدای موسیقی ، هر قدر هم که ضعیف باشد ، آشفتگی فوق العاده شدیدی در کار مغز ایجاد می کند ، صدای ملایم موسیقی حتّی درموقع خواب دشمن سلامت است.خطرناک ترین و بدترین عذاب برای کسی که به خواب رفته است،صدای آهستة موسیقی درحال پخش است(30)

2ـ عمرکوتاه:


گفته می شود عمر متوسّط انسان، حدود 120سال می باشد ولی علل وعوامل مختلفی درکاهش یا افزایش این مقدار مؤثر است . عواملی چون تغذیه،تفریح ،خنده،گناه و...امام صادق (ع ) می فرمایند: «بَیتُ الغِنا لا تؤمنُ فیهِ الفَجیعةُ وَ لاتُجابُ فیه الدَّعوَةُ وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ(31).«خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند».طبق یافته های دانشمندان نیز از جملة عوامل کاهش طول عمر انسان، سرو صداها و صدای موسیقی می باشد به طوری که اکثرموسیقی دان ها به نصف عمر طبیعی هم نرسیده اند و بعضاً با عوارض و مرگ ناگهانی از دنیا رفته اند، حتّی در قرون قبل هم که مردم از این آلودگی ها به دور بوده ودارای عمرهای طولانی بوده اند، کار گزاران موسیقی ازعمرطبیعی محروم بوده اند. آمارهایی که در این زمینه اعلام شده است مؤیّد این مطلب است که نوع موسیقی دانان، دارای عمرهای کوتاهی بوده اند و ما دراین نوشتار به جهت اختصار ، فقط به ذکر نام برخی از این موسیقی دانان بسنده می کنیم تا فقط شواهدی بر این مطالب ذکر شده، ارائه شده باشد و عزیزان را جهت اطّلاعات بیشتر به کتب مربوطه(32) ارجاع می دهیم.تذکر: الف ـ البتّه ممکن است ازموسیقی دانان کسانی هم باشندکه عمرآنها بیش از اینها بوده باشد ولی در اینموردآن چه راکه غالب بوده درجدول، بیان کرده ایم.

ب ـ ممکن است علّت مرگ همة افراد ذکر شده ، صرفاً موسیقی نبوده و علل دیگری نیز دخیل باشد ولی آن چه مسلّم است یکی از عوامل آن را می توان موسیقی ذکرکرد.


  • نام                 تاریخ تولد         تاریخ مرگ              مدت عمر             ملیّت
  • لئونارد  دولئو       1694               1744                  50 سال                 ایتالیایی
  • پرگولوزی            1710               1736                  26 سال                 ایتالیایی
  • هرولد                1791               1833                  43 سال                فرانسوی 
  • ژرژبیژه               1838               1875                  37 سال                فرانسوی
  • مندلسن            1809               1847                  38 سال                 آلمانی
  • بتهون                1770               1826                  56 سال                 آلمانی
  • اسکریابین          1872               1915                  43 سال                 روسی
  • ایوانویچ گلینکا     1804                1857                  53 سال                 روسی
  • مک داول           1861                 1908                 47 سال                 آمریکایی
  • جان فیلد           1782                 1837                 55 سال                 آمریکایی
  • توماس مورله      1557                 1602                 45 سال                 انگلیسی 
  • هنری پرسل       1658                 1695                 37 سال                 انگلیسی
  • حبیب الله بدیعی 1312                  1371                  59 سال                ایرانی


در ضمن، این اسامی از کتاب تأثیر موسیقی بر اعصاب وروان، استخراج شده است.

3 ـ گرایش به مواد مخدّر:


بسیاری ازموسیقی دانان به علّت عارض شدن ضعف اعصاب گرایش به مواد مخدّر پیدا کرده تا شاید درمانی برای این بیماری پیداکنند. مواد مخدّر در نگاه اول مسکّن خوبی برای اعصاب وروان است لذا غافل از مضرّات زیاد آن ،به آن روی آورده و در دام آن گرفتار می آیندکه البتّه خود مواد مخدّر نیز درکاهش قوة بینایی نقش دارد و مضرّات مواد مخدّر ، خود فصل جداگانه ای می طلبدکه از گنجایش بحث خارج است.

4 ـ ضعف چشم:


از جمله حسّاسترین اعضای بدن چشم ها وگوش ها هستند. حرکت چشم ها توسط اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک انجام می شود وگفته شدکه بوسیله ارتعاشات موسیقی تعادل این سیستم به هم می ریزد و موجب ضعف اعصاب می شود ، ادامه این عملکرد موجب تأثیرات عمیق دراین اعضای حسّاس و در نتیجه با عث ضعف چشم و حتّی کوری می شود.

5 ـ فشارخون :


یکی دیگر از عوارض موسیقی پیدایش بیماری فشار خون است که البتّه این هم عوامل مختلفی دارد و موسیقی یکی ازآن عوامل است. این مسئله را پزشکان با بررسی های خود دریافته اند و به کسانی که با موسیقی و سروصدای زیاد در ارتباط اند در مورد عوارض آن هشدار داده اند. دکتر «گورلدواین» پس از مطالعات زیاد به این نتیجه رسید که رادیو، علّت اساسی فشارخون به شمار می رود و برای اطمینان از این موضوع بازوبند فشار خون را به خود بست و این نتیجه بدست آمدکه هرقدر انسان از یک قطعة موسیقی بدش بیاید، همان اندازه فشار خون او بالا می رود ، دکتر «واین» از تغییر فشار خون در اثر شنیدن چند قطعة موسیقی درتعجّب بود و بالأخره برای این که دچار خطر رادیو نشود رادیو را خاموش کرد.از همه مهمتر مشاهده حالات روانی خود موسیقی دانان است که بزرگترین نمایش تجربیات و آزمایش های علمی و عملی است که زیان موسیقی را در این قسمت برای ما تشریح می کند ، زیرا آنها به تدریج ،گرفتار اختلالات عصبی و حسّاسیّت های بی جا شده و در نتیجه، اغلب دچار انقباض عروق و فشارخون و سکته های مغزی گردیده و حتّی بعضی ها در هنگام نواختن موسیقی، فشار خون آنها بالارفته ودر اثر سکتة ناگهانی جان 

خود را فدای تحریکات و ارتعاشات موسیقی کرده اند. آیا همین سکته های نوازندگان، در هنگام اجرای برنامه های موسیقی؛ خود ،دلیل بارز دیگری نیست ، مبنی براین که موسیقی تا چه اندازه در ایجاد فشار خون مدخلیّت دارد؟(339این ها بخشی از مضرّات موسیقی بود، چراکه موسیقی، مضرّات دیگری را نیز به همراه دارد، ازجمله: مشکلاتمغزی ، مشکلات قلبی ، تهییج و...که به جهت جلوگیری ازاطالة کلام به همین مقدار بسنده و از توضیحات بیشترخودداری می نماییم.

موسیقی وکمال انسان


برخی برای توجیه استماع موسیقی آن را برای بدست آوردن حال و مقام ،مفید دانسته و می گویند : چه مانعیداردکه برای رهروان حق وحقیقت در ابتدای کار، موسیقی و سماع برای تحصیل حال تجویز شود؟پاسخ :کدامین منطق واقع بینانه می گویدکه تعلیم و تربیت هایی که به وسیلة عمل خارجی وگفتار صحیح و روشن صورت می گیرد،حذف شود و به وسیلة موسیقی وسماع که فاقد محتوا بوده وتنها باشکل خوشایندش خیالات راتحریک می کند،تحوّل واقعی در انسان به وجود آورده شود؟ اگرشما برای اشخاص احمق و کسانی که از نیروی اندیشه وتعقّل محرومند،صدهاهزار آهنگ پرمعنی وزیبا بنوازید ،چه تأثیر مثبت در آنان ایجاد خواهد کرد؟درنتیجه برای به ثمررسیدن تعلیم وتربیت مجبورهستیم قوای دفاعی وخودِروان راتقویت کنیم ،نه خیالات وتجسمیّات ونا هشیاریهای تصنّعی را....بهترین دلیل این مدّعا(که هر اندازه موسیقی، آدمیان را به خود مشغول بدارد، ازحالات روحانی وملکوتی خالص آنان می کاهد) وضع روانی اکثریت قریب به اتفاق مردم دوران معاصر ماست که به جهت گسترش موسیقی در شرق و غرب ،حتّی متأسّفانه درهمة کشورهای اسلامی یک حالت لذّت گرایی وتأثیر پذیری از موسیقی ، روان آنان را فرا گرفته و از وجد و هیجانات و شهودهای عالی ملکوتی والهی آنان به طور وحشتناک کاسته است.(34)همچنین اگر قرار بود که موسیقی ، عاملی در تکامل انسان باشد و وسیله ای برای رسیدن به مقامات الهی باشد بدون شک ، رهبران ما یعنی معصومین (علیهم السّلام) این مطلب را برای پیروان خویش بیان می فرمودند و از بیان این مسئله فرو گذار نمی کردند چرا که آنان برای رساندن انسان ها به کمال حقیقی خویش آمده اند و اگر چیزی راکه باعث رسیدن انسان به کمال است ذکر نکرده باشند نقض غرض خواهد بود. لذا نمی توان این حرف را پذیرفت. 

مسئلة دیگراین است ؛که درست است موسیقی یک هنر است ولی ازطرف دیگر، فقط یک محرّک برای روح و روان انسان است . به عبارت دیگر موسیقی چیزی را به انسان نمی دهد وآن حالات مختلفی را که برای موسیقی گفته شد به او اعطا نمی کند بلکه صرفاً یک محرّکی است که آن حالاتی را که در انسان ها وجود دارد تحریک می کند و بر می انگیزد.پس موسیقی دارای دو جنبه است:1ـ جنبة شکل روانی آن. 2ـ جنبة محتوایی آن.و امّا شکل روانی موسیقی ،آن تأثیری است که انسان در درون خود ، با شنیدن موسیقی احساس می کند.

امّا محتوای موسیقی چیست؟


وقتی که آهنگ حماسه ای نواخته می شود، آیا این آهنگِ حماسه ای مانند مارش، در درون خود چیزی که واقعیت داشته باشد به من می دهد یا مانند کلمات یا عدوات قراردادی تأثیری در من به وجود می آوردکه حالت حماسه ایِ مرا می جوشاند؟ من می جوشم ، نه این که محتوای موسیقی این حالت را در من به وجود می آورد، بلکه عامل محرّک احساسات و هیجانات من عبارت است از واحدهای مربوط به آن حماسه که در محیط زندگی ام چه از سرگذشت خود و چه از تاریخ ملّت و قومی که جزئی ازآن هستم ،به وجودآمده است ، یا تاریخ ملّت خود.پس موسیقی محتوایش حماسه و محبّت و عشق و اندوه نیست ، بلکه این عناصر رسوب یافته دردرون من است که با ورود امواج موسیقی در درونم می جوشد و تحریک می شوم. این است معنای آن که می گوید موسیقی شکل دارد ولی محتوا ندارد یا محتوا وشکل درموسیقی یکی بیش نیست .(35)

فصل چهارم : نظرعلمای اسلام و دانشمندان غرب راجع به آثارموسیقی:

حال که با اثرات موسیقی برجسم و روان انسان آشنا شدید ، سراغ دانشمندان غرب و علمای اسلام خواهیم رفت تا نظرات آنها را نیز راجع به موسیقی بدانیم.« امام خمینی(ره) »: « از جمله چیزهایی که مغز جوان ها را تخدیر می کند، موسیقی است ... موسیقی، انسان را از جدّیت بیرون می برد. یک جوان که عادت کرده روزی چند ساعت را با موسیقی سروکار داشته باشد، یک جوانی که اکثر اوقاتش را پای موسیقی بنشیند ... از مسایل زندگی و از مسایل جدّی به کلّی غافل می شود عادت می کند همان طورکه به مواد مخدّر عادت می کند...موسیقی با تریاک فرقی ندارد، تریاک یک جور خلسه می آورد و این یک جور خلسه می آورد... نباید دستگاه تلویزیون، جوری باشد که 10 ساعت موسیقی بخواند....این عذر نیست که اگر موسیقی نباشد در رادیو، آنها می روند از جای دیگری موسیقی می گیرند حال اگر از جای دیگر می گیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟...جوانی که به موسیقی عادت کرد دیگر نمی تواند کار انجام دهد ، دیگرنمی تواند قاطع باشد». (36)

« امام خامنه ای(حفظه الله) »:« به نظرم می رسد که موسیقی می تواند گمراه کننده باشد، می تواند انسان را به شهوات دچار کند ، می تواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستی کند ؛ می تواند هم این نباشد و می تواند عکس این باشد . مرز حلال وحرام اینجاست».(37) 

« علّامه جعفری(ره) »: «عمدة جذّابیّت و لذّت موسیقی و انبساط آوردن آن ، معلول سلب هشیاری به واقعیتهای درون ذات و برون ذات و هم چنین سلب اختیار است...در حالی که موسیقی ها حتّی روحانی ترین آنها با دو حقیقت مزبور (هشیاری واختیار) سازگار نیست و این اصل را همة ما می دانیم که هیچ حرکت ناهشیارانه و جبری نمی تواند تکاملی باشد، اگر چه با نظر به عوامل گوناگون ، دارای لذّت و جذّابیّت بوده باشد . جنبة تخدیری موسیقی را نیز می توان در نظر گرفت ، لذا اگر درحال جذبة موسیقی، ذکر الله اکبر را به زبان بیاوریم ، هیجان وتأثّر از موسیقی مانع ازآن خواهد بودکه ما معنای آن ذکر مقدّس را به طور معیّن و مستقیم درک کنیم و با همة قوای مغزی وروانی متوجّة آن باشیم».(38)

«ناپلئون هیل» (نویسندة آمریکایی) : «ده چیز است که باعث هیجان و تحریک مغز می شود این وسائل ده گانه که مغز انسان را به هیجان و فعّالیّت وادار نموده و نوسانات آن را به اعلا درجه می رساند عبارتند از:

1ـ اشتیاق وعلاقة جنسی 2ـ ... 3 ـ ... 4ـ موسیقی 5 ـ ...»(39)

پروفسور«ولف آدلر»( استاد دانشگاه کلمبیا) : « بهترین و دلکش ترین نواهای موسیقی، شوم ترین آثار را روی سلسله اعصاب می گذارد....موسیقی علاوه براین که سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقّت خارج از حدّ طبیعی آن سخت خسته می کند، عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی انجام می شود تولید عرقی خارج از حدّ طبیعی در پوست ایجاد می نماید که بسیار زیان بخش است و ممکن است مبدأ امراض دیگری قرارگیرد»(40)

«هگل» (فیلسوف شهیر فرانسوی) می گوید: «ادبیات عالی ترین هنرها، و موسیقی پست ترین هنرهاست زیرا اولی بیش از همه با فکر و معنا سر وکار دارد و موسیقی با حقیقت و معنا سر وکار ندارد».(41)

فصل پنجم : موسیقی درمانی


درمقابل همة این حرف هایی که زده شد و همة مضرّاتی که برای موسیقی گفته شد عده ای نیزادّعا می کنند که موسیقی در درمان بسیاری از بیماری ها کاربرد دارد والبتّه امروزه یکی از بحث های مهم، همین بحث درمان، بوسیله موسیقی است که اصطلاحا ًبه آن موسیقی درمانی گفته می شود. و یا گفته می شود که پخش موسیقی در گاو داری ها بر روی شیر دهی گاوها تأثیر داشته و مقدار شیردهی آنان را افزایش داده است و از این قبیل مسائل.دراین موردتوجه به چند نکته لازم می باشد: اولاًباید دیدکه این ادعاهای مطرح شده تا چه حد صحّت وسقم دارد وتاچه حد از جنبه های تبلیغاتی برخوردار است.ثانیاً بسیاری از روانپزشکان معترف اند به این که نتیجة درمان با موسیقی بسیارضعیف است چنان که «اسکریل» در این زمینه می گوید: «من اقرارمی کنم که عدم موفّقیّت هایی در زمینة درمان با موسیقی وجود دارد ولی باید در ضمن، اثرتسکین دهنده و مشغول کنندة آن را نیز درنظرداشت(42)». ثالثا ًباید نسبت بین کسانی راکه بوسیلة موسیقی درمان شده اند وکسانی که از این طریق دچار بیماری های روحی شده اند سنجید و مقایسه کرد و دیدآمار کدام یک بیشتر است. در این صورت با مشاهدة آمار زیاد بیماران خواهیم دید که آمارشان قابل مقایسه نیست . در ضمن ، برفرض تأثیر مناسب داشتن، یا این گونه است که آن موسیقی ، موسیقی طبیعی است یا موسیقی هنری است که انسان براستماع آن مجاز باشد ، نه هرموسیقی. و این گونه موسیقی ها نیز نه برای هر شخصی بلکه برای یک عدة خاصّی که پزشک متعهّدی برای اوتجویز کرده باشد مفید خواهد بود. لذا این گونه نیست که هر شخصی بتواند هر نوعی از موسیقی را که خواست به این بهانه گوش دهد. همچنین شاید بیماری هایی از این طریق درمان شود ولی ما فقط ظاهر قضیّه را می بینیم و مضرّات آن را نمی بینیم. مثل درمان، با قرص ها که ظاهراً بیماری، بواسطة آن رفع می شود ولی در واقع، یک عارضة دیگری پیدا می شودکه شاید در کوتاه مدت ، متوجة آن نشویم ولی در دراز مدت اثر خود را بگذارد .کارکرد موسیقی در درمان نیز محدودة خاصّ زمانی و کاربردی دارد و استفاده بلند مدت و بی پروای آهنگهای مختلف، بویژه آهنگ ها ی پرتنش، مورد تجویز هیچ درمانگری نیست.در مورد موسیقی و افزایش شیر گاو هم باید گفت :همان دانشمندانی که افزایش شیر گاو را براثر موسیقی اثبات کرده اند بعدها پائین بودن کیفیّت آن شیر وشیری را که غیر طبیعی دوشیده شود اثبات کرده اند.(43) هم چنین عمرگاوها پائین تر آمده است.درنهایت می توان گفت : ممکن است موسیقی دارای اثرات مثبتی برای انسان باشد ولی آیا باید فقط به اثرات مثبت آن نگاه کرد؟در مورد شراب هم قرآن ، فرموده : منافعی برای مردم دارد(44)و شاید هم حتّی در برخی مراکز، تجویز شود ولی قرآن در ادامه می فرمایدکه ضرر وگناهش بزرگتر از نفعش هست . لذا هرآن چه را اگر چه دارای منافعی نیز باشد نمی توان مطلقاً مفید دانست و باید جنبه های دیگر آن را نیز در نظرگرفت. و بالأخره این که نمی توان منکر تأثیر موسیقی و حتّی لذّت موسیقی شد و این مسئله، حل شده است ولی بحث اصلی راجع به آن دسته ازموسیقی هایی بود که هم ازنگاه شرع وهم ازنگاه دانشمندان مذمّت شده بود که در اثر تخریبی چنین موسیقی جای تردید نیست وعمدة مضرّاتی هم که گفته شد به همین قسم از موسیقی بر می گردد.یک نکته نیز حائز اهمیّت می باشد وآن این که اگرچه در این مقاله از زاویة فقهی کمتر به این مسئله توجّه شد ولی باید دانست که آن چه راکه شرع از آن نهی کرده حتّی اگر از لحاظ علم تجربی عکس آن اثبات شود نباید فریب خورد و امرشرع را غیرعلمی قلمدادکرد بلکه باید تابع محض دستورات الهی بود حال علم ،آن را اثبات کند یا نه. و اما در مورد دیگرموسیقی ها همان طورکه ملاحظه شد عدّه ای این گونه موسیقی را نیز ردکردند ولی درمقابل، عدّه ای نیز به چنین موسیقی خرده نگرفته و حتّی برخی از آن استقبال کرده اند.

نتیجه گیری


واقعیّت این است که اظهارنظردر مورد استفاده ازموسیقی ،کارهرکسی نیست و باید به متخصّص آن در این باب رجوع کرد ولیکن آنچه ازگفتار بزرگان با وجود اختلافات دراین مسئله می توان به دست آورد این است که می توان از موسیقی در مسیر صحیح آن استفاده کرد وآن را به طور مطلق طرد نکرد. ازطرفی درکلام رهبرمعظّم انقلاب ازموسیقی به عنوان هنری که تلفیقی ازدانش، اندیشه و فطرت خدادادی استتعبیر می شود و پایة آن پایة الهی دانسته می شود.(45) لذا می توان از این هنر برخاسته از فطرت خدادادی استفادة بهینه کرد. ازطرف دیگر، امروزه دنیای غرب و استعمارگر از این هنر متعالی درراستای اهداف سوء خود، استفادة ابزاری زیادی کرده و برای پیاده کردن اهداف شوم خود از این راه به عنوان یکی ازمؤثّرترین راه ها برای تأثیرگذاری بر روی جوانان بهره های فراوانی برده است و تا حدود بسیارزیادی نیز از آن نتیجه گرفته ولیکن متاسفأنه درکشورهای درحال توسعه وکشورهای شرق این مسئله مورد غفلت قرار گرفته وآنها فقط به عنوان بازیگر برای کارگردانان اصلی ایفای نقش می کنند و در واقع آنان پذیرندة آن چیزهایی هستند که به آنها القا و قالب می شود وازخودشان در ین زمینه ها تولیداتی ندارند. لذا این گونه کشورها نیز می توانند با استفادة مطلوب از این هنر وتولید موسیقی های مناسب و دارای محتوا از آن به عنوان یکی از راه های انتقال مفاهیم و فرهنگ خود استفاده کنند. چه این که به لحاظ علمی، صوت و موسیقی نوعی موج است و موج نیز یکی از راه‌های انتقال انرژی شناخته شده است که البتّه در رابطه با انتقال انرژی واستفاده از این روش بحث گسترده ای نیاز است و از حوصلة بحث، خارج است. به هرحال بحث موسیقی از دورترین زمان ها مطرح بوده است . دردوران پیامبران و بعد از آن دوره ، در دوران ائمّه(علیهم السّلام) وتا به امروز ادامه داشته است و این گونه نیست که یک بحث تازه مطرح شده باشد.در این باب، اقوال زیادی نیز مطرح است که در این مقاله سعی شد در حدّ وسع ، به این بحث پرداخته شود و از مطرح نمودن جنبه های دیگر موسیقی به دلیل عدم گنجایش این نوشتار صرفنظر شد . امید است خداوند متعال، ما را عالم وعامل به وظایف قرار دهد. 

 


منبع: راسخون


 


پی‌نوشت‌ها:


28.نگاهی به موسیقی ، ص36.

29. سلامتی وطول عمر دراحکام اسلام، ص82و83.

30. تأثیرموسیقی براعصاب وروان،ص 73به نقل از روزنامه اطلاعات،شماره12754.

31.کافی،ج6،ص1655،ح15ووسائل الشیعه،ج12،باب99،ص225،ح1.

32. سعدی حسنی، تاریخ موسیقی ـ عبداللهی خوروش، حسین ،تاثیر موسیقی براعصاب وروان.

33. تاثیرموسیقی براعصاب وروان،ص110و112.

34. موسیقی از دیدگاه فلسفی وروانی، ص147ـ 148.

35. همان،ص 53 و54.

36. موسوی خمینی ،روح الله،صحیفه نور،ج5،ص241وص243و ج7ص245.

37.نکته های ناب،ص 103.

38.موسیقی ازدیدگاه فلسفی وروانی،ص 56ـ57.

39. هیل،ناپلئون، راه توانگری ،ترجمة علی تعاونی،ص86.

40.مجله دیمانش ایلوستر ،چاپ پاریس ،شماره 630.

41.هگل،مبانی فلسفه، ص 407.

42. تأثیرموسیقی براعصاب وروان،ص 32.

43. سلامتی وطول عمردراحکام اسلام،ص88 و92.

44. بقره(2)،آیة219.

45. نکته های ناب،ص 105.


فهرست منابع

1ـ قرآن مجید، عثمان طه، چاپ8، ترجمة مهدی الهی قمشه ای، انتشارات پارسایان، قم، 1386.

2ـ جعفری ،محمد تقی ، علّامه، موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی، چاپ4، مؤسسة تدوین و نشرآثارعلّامه جعفری ، تهران، 1385 .

3ـ شریعت موسوی، مصطفی،آیت الله، نظری به موسیقی ازطریق کتاب وسنّت، چاپ اول، نشراسماعیلیان،

بی جا،1372.

4ـ طباطبائی، محمد حسین، علّامه، ترجمة تفسیر المیزان، چاپ 21، ترجمة محمد باقر موسوی همدانی، جلد 13، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بهار85.

5ـ طاهری، مهدی، سلامتی وطول عمردراحکام اسلام، چاپ2، انتشارات گلهای بهشت، قم،1386.

6ـ عاملی، محمدبن حسن، شیخ حر، وسائل الشّیعه، بی چا، جلد5 و12، نشرمکتبة الإسلامیّة، تهران،1382.

7ـ عبداللّهی خوروش،حسین،تأثیرموسیقی براعصاب وروان،چاپ 9، نشربادران،اصفهان،1387.

8 ـ فاضل لنکرانی، محمد،آیت الله العظمی، جامع المسائل، چاپ دوم، جلد2، بی نا، بی جا،1375.

9ـ فیض مشکینی ، علی اکبر، آیت الله، نصایح، چاپ18، ترجمة آیت الله احمدجنّتی، دفترنشرالهادی، قم،1378.

10ـ قدّوسی زاده، حسن، نکته های ناب، چاپ7، جلد2، دفترنشرمعارف، بی جا،1388.

11ـ کلینی، محمدبن یعقوب، ابوجعفر، کافی، چاپ اول، جلد6، نشرمؤسسة انصاریان، قم،1384. 

12ـ موسوی خمینی، روح الله، رهبرکبیرانقلاب، صحیفة نور، چاپ دوم، جلد5، تهران،1371 وجلد7 ، سازمان چاپ وانتشارات، تهران 1372.

13ـ مطهری، مرتضی، آیت الله، تعلیم وتربیت دراسلام، چاپ27، انتشارات صدرا، قم،1375.

14ـ. مجلسی، محمدتقی، علّامه،بحارالأنوار، چاپ سوم، جلد71وجلد79، بی نا، بیروت لبنان،1403ه.ق.

15ـ معین، محمّد، دکتر، فرهنگ فارسی معین، چاپ دوم ، جلد4، نشرثامن، تهران،1386.

16ـ محمدی نیا، اسدالله، بهشت جوانان، چاپ اول، انتشارات سبط اکبر، بی جا، بی تا.

17ـ محمودی، سیدمحسن، مسائل جدیدازدیدگاه علما و مراجع تقلید، چاپ3، نشرناصر، قم،1379.


منبع: راسخون

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی